من پهلوانِ زندگیِ نابرابرم
کُرنش کند جهانِ ستم در برابرم

از هر طرف محاصره در دردها منم
جز رَدِ پای صبر نمانده ست در سرم

امشب بگیر از دلِ من وزنِ درد را
یارب قلم بکش به خطاهای دفترم

دنیا به یُمنِ عشق تو جایی مبارک است
من‌ قانعم به آنچه تو کردی مُقَدَّرم

بر شاه بیتِ شعرِ من امشب نظاره کن
نوری که هست هدیه ی زیبای داورم

عاشق منم به‌ عالم دون دل نبسته ام
از آرزوی کالِ شما ساده بگذرم

جز ناسزا جواب محبت نبوده است
این نکته را، به کودکی آموخت مادرم

رفتی ولی دوباره زنی پَر به سوی من
دانم تو جَلدِ قلبِ منی، ای کبوترم

طارق خراسانی

۲۷ اردیبهشت۱۴۰۴