برای ظهور باید قدرتمند شد و لحظه ای دست از تلاش نباید کشید ماه را باید تماشا کرد و رفت | ۱۳۹۲/۰۴/۱۵ - ۱۳۹۲/۰۴/۲۱

عشق را دیدم سحر نقشی از این دنیا کشید

عشق را دیدم سحر نقشی از این دنیا کشید

وَه تصاویری که با خونِ بَصَر زیبا کشید

گفتمش: «ای نازنین نقشی بکش از زندگی»

با قلم نقشِ حبابی بر لبِ دریا کشید

گفتمش: «ترسیم کن تصویر مردانِ خدا »

تک درختی در بیابانِ تک و تنها کشید

گفتمش: «نامردمان این زمان را نقش چیست؟»

عکس یک خنجر ز پشت سر پی مولا کشید

گفتمش: «راهی بکش کان رَه بود بَر مقصدم»

بر طریقِ عاشقی ، یک چهره ی شیدا کشید

گفتمش: «تصویری از لیلی و مجنون می کشی؟»

عکس حیدر(ع) در کنار حضرت زهرا(س)کشید

گفتمش: «بر روی کاغذ عشق را تصویر کن»

در بیابان بلا، تصویر یک سقا کشید

گفتمش: «از غربت و مظلومی و محنت بکش»

چهار قبر دیدم که او از حضرت طاها کشید

گفتمش: «سختی و درد و آه گشته حاصلم»

گریه کرد، آهی کشید و زینب کبری(س) کشید

گفتمش: «درد دلم را با که گویم ای رفیق»

عکس مهدی(عج) را کشید او وُ چقدر زیبا کشید

گفتمش: «تصویری از روی حسین(ع) خواهد دلم»

این یکی را گفت: «نی من، کان خدا باید کشيد»

شعری امروز در وبلاگ عزیز بزرگواری توجه مرا به خود جلب کرد، دیدم که قطعه شعری زیبا ست

لذا تصمیم گرفتم آن قطعه را بصورت غزل در آورم و بدین خاطر بیت اول را بدان افزودم و چند مصرع هم نیاز به ویرایش بسیار کمی داشت که آن هم به انجام رسید شاعر متاسفانه مشخص نیست لذا از کاربران

محترم تمنا می شود اگر کسی صاحب این اثر زیبا را می شناسد حقیر را مطلع کند.

طارق خراسانی

وقتش نیامده که شکوفا کنی مرا؟

مجنون شدم که راهی صحرا کنی مرا
گاهی غبار جاده ی لیلا، کنی مرا
کوچک همیشه دور ز لطف بزرگ نیست
قطره شدم که راهی دریا کنی مرا
پیش طبیب آمده‌ام، درد می‌کشم
شاید قرار نیست مداوا کنی مرا !!
من آمدم که این گره ها وا شود همین!
اصلا بنا نبود ز سر وا کنی مرا !!
حالا که فکر آخرتم را نمیکنم
حق میدهم که بنده  ی دنیا کنی مرا
من، سالهاست میوه ی خوبی نداده‌ام
وقتش نیامده که شکوفا کنی مرا؟
آقا برای تو نه ! برای خودم بد است
هر هفته در گناه، تماشا کنی مرا
من گم شدم ؛ تو آینه‌ای گم نمی‌شوی
وقتش شده بیائی و پیدا کنی مرا
این بار با نگاه کریمانه‌ات ببین
شاید غلام خانه زهرا کنی مرا
علی اکبر لطیفیان

موسس اخوان المسلمین مصر یک یهودی است

موسس اخوان المسلمین مصر یک یهودی است
عقاد می نویسد:نام اصلی وی "حسن احمد عبدالرحمن" است، پدرش به دستور گروه های یهودی کلمه ی "البناء" که معادل همان "MASON" است را به نام وی اضافه نموده است. وی مقیم منطقه ی "البحیره" در مصر بوده است که یکی از بزرگترین مناطق یهودی نشین کشور است

به گزارش «شیعه نیوز» نویسنده و ادیب مصری "عباس محمود عقاد" در ژانویه ی 1946در مطلبی با عنوان "فتنه ی اسراییلی" که در روزنامه ی "الاساس" مصر چاپ شد رازی از اخوان المسلمین مصر فاش نمود که شاید بر همگان پوشیده بود.

وی در مقاله ی خود نوشته بود: موسس اخوان المسلمین مصر "حسن البنا" یک یهودی است، پدر و مادر او یهودی هستند و وی اصلا مصری نیست بلکه با شعله ور شدن آتش جنگ جهانی اول از مراکش به مصر آمده و گروه های یهودی مصر از او حمایت نموده و خدمات در اختیار او قرار داده اند، و پدرش را در بخش راه آهن این کشور مشغول کرده اند.


وی می افزاید: نام اصلی وی "حسن احمد عبدالرحمن" است، پدرش به دستور گروه های یهودی کلمه ی "البناء" که معادل همان "MASON" است را به نام وی اضافه نموده است. وی مقیم منطقه ی "البحیره" در مصر بوده است که یکی از بزرگترین مناطق یهودی نشین کشور است و ضریح "ابوحصیره" نیز در آن وجود دارد، ضریحی که یهودی ها امروز نیز ان را زیارت می کنند.

راز شعری‌ که‌ ویکتور هوگو برای‌ پیامبر(ص) سرود

راز شعری‌ که‌ ویکتور هوگو برای‌ پیامبر(ص) سرود

راز شعری‌ که‌ ویکتور هوگو برای‌ پیامبر(ص) سرود http://ghafase.blogsky.comشاید کمتر کسی بداند که ویکتور هوگو یک شعر بلند درباره پیامبر اسلام دارد ولی او سال‌ها قبل در این شعر که با نام سال نهم هجرت در ایران منتشرشده شیفتگی خود را به پیامبر اکرم (ص) به تصویر کشیده است.
به گزارش افکارنیوز به نقل از مهر، چهارده قرن از بعثت پیامبر اسلام (ص) گذشته است و از انجا که کمتر از یکصد سال از تولد ادبیات داستانی نوین در ایران گذشته، فاصله میان بعثت با ادبیات داستانی مدرن ایران هنوز فاصله‌ای به اندازه چندین قرن است.
اندکی جستجو در میان آثار مکتوب داستانی ریز و درشتی که هر ساله با شمارگان متعدد در کشور منتشر می‌شود به خوبی نشان از این دارد که فاصله میان ادبیات داستانی مدرن ایران و پرداختن به باورهای شیعی و دینی ما هنوز قابل تامل است. اگر کارهای پژوهشی را به سویی بگذاریم و کارهای کم حجم کودک و نوجوان را هم به گوشه‌ای، آنگاه به مجموعه اشعار و رمان‌هایی فکر کنیم که با الهام از مبعث و یا حوادث مشابه آن با موضوعات مذهبی، نوشته شده است، این فاصه به خوبی نمایان می‌شود. برخی علت آن را بی‌تفاوتی می‌دانند برخی کم‌مایگی قلم نویسندگان و برخی هم بی‌رمقی ناشران در چاپ این آثار.

با این حال و به هر دلیل صورت مساله همچنان باقی است هرچند که بخواهیم به شکل‌های مختلفی شکل طرح آن را تغییر دهیم.
چندی قبل کتابی با عنوان «سال نهم هجرت» به بازار کتاب راه پیدا کرد. کتابی که با تعجب فراوان در پیشانی‌نوشت خود عنوان کرده است که حاوی ترجمه‌ای از شعری است که «ویکتور هوگو» شاعر و نویسنده نامدار فرانسوی درباره واپسین روزهای حیات پیامبر اکرم (ص) نوشته است. اثری که با ترجمه فارسی می‌توان آن را شعر نویی درباره پیامبر (ص) دانست.
حمیدرضا شاه‌آبادی مدیر نشر باغ آبی (ناشر این کتاب) که از مدیران با سابقه در حوزه نشر و از نویسندگان نام ‌آشنای ادبیات داستانی کشور نیز به شمار می‌رود، درباره این کتاب می‌گوید: این اثر پیش از این تنها در سال‌های قبل از پیروزی انقلاب اسلامی آن هم به صورت نثر ترجمه شده بود در حالی که اصل کتاب به صورت نظم توسط هوگو سروده است.
به گفته شاه‌آبادی، هوگو با وجود اینکه آغازکننده مکتب رمانتیسم در اروپا به شمار نمی‌رود اما یکی از سرآمدان این مکتب ادبی است و حتی این مکتب را به نام او می‌شناسند؛ مکتبی که به گفته او، شاعران و نویسندگان فعال در آن نگاه ویژه‌ای به تاریخ و معنویات در خلق آثار هنری داشته‌اند و مجموعه شعر «افسانه غرور» هوگو که شعر سال نهم هجرت در آن قرار دارد زاده چنین شرایطی است.

این نویسنده در ادامه به بخش‌هایی از این شعر اشاره کرده و می‌گوید: وقتی به چنین اثری و بی‌توجهی به ترجمه آن نگاه می‌کنیم نخستین چیزی که به خوبی مشاهده می‌شود کم‌کاری ما در سال‌های اخیر در این زمینه است. ما عادت کرده‌ایم که بیشتر حرف بزنیم و حاصل این حرف زدن‌های ما معمولا کم رنگ است. شاید اگر عادت می‌کردیم که به جای حرف زدن و سطحی دیدن، کمی به عمق بیشتر متمایل شویم و سعی کنیم ارزش کارمان را بیشتر در محتوا نمایان کنیم این روزها شاهد آثار فاخر و منتشرشده بیشتری در این حوزه بودیم.
با وجود توضیحات شاه‌آبادی، تعجب از وجود شعر «سال نهم هجرت» سروده شاعری مسیحی و فرانسوی که از قضا در ایران نیز به هیچ روی ناشناخته نیست، هنوز رهایمان نمی‌کند و به سراغ مترجم این اثر که می‌رویم حرف‌های تازه‌تری برای گفتن دارد.
ویدا رامین مترجم جوانی است که به گفته خودش کتاب «سال نهم هجرت» نخستین ترجمه متمرکز اوست که با ویرایش استادانه جواد محقق مبدل به یک کتاب شده است.
او درباره آشنایی‌اش با این کتاب می‌گوید: پیشنهاد پیدا کردن و ترجمه کتاب را آقای شاه‌آبادی به من داد ولی من در ایران حتی یک نسخه از آن را نیافتم و در نهایت مجبور شدم کتاب را با جستجو در برخی منابع کتابخانه‌ای مجازی فرانسوی پیدا کنم.

رامین می‌گوید: در دوره‌ای از قرن نوزدهم ادیبان فرانسوی علاقه ویژه‌ای داشتند که به موضوع شرق‌شناسی در آثارشان بپردازند و این اقلیم و خصوصیاتش را در آثارشان نمود دهند و ویکتور هوگو هم از جمله این دسته از افراد بوده است. همه ما می‌دانیم که آخرین روز از حیات پیامبر اکرم(ص) به چه صورتی بوده است اما اینکه یک شاعر مسیحی آن هم در قرن نوزدهم با دقتی بی نظیر آن روزها را وصف کند برای خود من هم مایه حیرت بود.
این مترجم جوان می‌افزاید: هوگو حتی تعداد تارهای سپید موی پیامبر در روزهای واپسین حیاتش را در شعر خود آورده است و عجیب است که وقتی در روایات جستجو می‌کنی به معدود روایاتی در این زمینه می‌رسی و این به خودی خود یعنی این شاعر برای استناد در شعرش چه اندازه دقت به خرج داده است.

رامین می‌گوید: من از زبان جواد محقق شنیدم که هوگو در بخش‌هایی از شعر خود به شکل عجیبی شیفته پیامبر اکرم (ص) بوده است. وقت به ترجمه این متن می‌پرداختم این موضوع برای خود من هم روشن شد. وقتی فردی به چنین موضوعی از میان همه موضوعاتی که در شرق بوده است توجه نشان می‌دهد آن هم بدون اینکه قرابتی با اسلام و یا کشورهای مسلمان داشته باشد و از سوی دیگر این موضوع را نیز با دقت نظر و موشکافی در شعرش وارد می‌کند، به معنی این است که اطلاعاتش دقیق بوده و چقدر کشش برای کسب این اطلاعات در او وجود داشته است.

از او درباره اهمیت این مجموعه شعر در کشور فرانسه می‌پرسیم. نکته‌ای می‌گوید که برای بسیاری از ما به نوعی می‌تواند مایه عبرت نیز باشد.
او می‌گوید: فرانسوی‌ها بر روی نویسندگان و شاعران خود به نوعی حساسیت و عرق دارند. بر عکس خیلی از ما، برایشان مهم است که فلان نویسنده‌شان را از آن خود بدانند. هوگو و این مجموعه شعرش در زمره همین افراد و کتاب‌ها هستند. آنها حتی بر روی نمایشنامه‌نویسی مثل اوژن یونسکو که اصالتا فرانسوی نیست هم تا همین اندازه عرق دارند. کاش ما هم به این موضوع فکر می‌کردیم.

سخنی به مناسبت حلول ماه مبار ک رمضان

سخنی به مناسبت حلول ماه مبارک رمضان

اگر حقیر خواسته باشد بصورت کلیشه ای مطالبی در خصوص برکات معنوی ماه مبارک رمضان بیان  کند این مقاله خواننده ای نخواهد  داشت چون  کودکان ماهم می دانند ماه مبارک رمضان چه ارزش عظیم  معنوی دارد و بنده نمی خواهم صرفاً ...

 

ادامه نوشته

پُست ویژه ی ۲۴ تیرماه

                                              

    

از صبح ۲۳ تیرماه  در این ویلاگ

پُست ویژه ی ۲۴ تیرماه  به مناسبت میلاد عشق

       

 

هنـوز بـوی عــرق چیـنِ بوسـه ها داری

                                              

 
                                           هنـوز بـوی عــرق چیـنِ بوسـه ها داری     

هنـوز عطــر شکـوفه به کـوچـه ها داری

سلام کـردم و دیدم  سرت به دامان بود

درود بر تو که شرمی چو غنچه ها داری

۱۷ تیرماه ۱۳۹۲

طارق

 

بگو هر آنچه دلت خواست را به حضرت عشق!!


به نام عشق که زیباترین سر آغاز است
هنوز شیشه ی عطر غزل درش باز است

جهان تمام شد و ماهپاره های زمین
هنوز هم که هنوز است کارشان ناز است

هزار پند به گوشم پدر فشرد و نگفت
که عشق حادثه ای خانمان بر انداز است

پدر نگفت چه رازی است این که تنها عشق
کلید این دل ناکوک ناخوش آواز است

به بام شاه و گدا مثل ابر می بارد
چقدر عشق شریف است و دست و دل باز است

بگو هر آنچه دلت خواست را به حضرت عشق
چرا که سنگ صبور است و محرم راز است

ولی بدان که شکار عقاب خواهد شد
کبوتری که زیادی بلند پرواز است ...

سعید بیابانکی

گاهی بـود کـه عیـنِ حقیقـت فسـانه ها

باید سفـر کنـی ، سفــرِ عاشـــــقانه ها

با کـاروان بوســـــه، ســـــرود و تـرانه ها

تنـهـــــا مـــرو کــه در ایـن راه پُــر خطــر

یک بوســه دســتگیر تـو باید به خـانه ها

هفت شهر عشق را بتوان پشت سـر نهاد

شـرط آنکه خار رَه نشـود بَــر بهـــانه ها

 دل را به مرد و زن ز چه بندی؟رها شوی 

 وردِ زبـانِ مـــــرد و زنـی در زمــــــانه ها 

چشمانِ یار خـوان و بر آن یک گمان مَبَـر

ما را کـه دور می کنـد از حـق گمــانه ها

شب را خدا برای اهـل نظـر آفریده است

پیــری که گنج  بُرده، سرود از شبانه ها

شرحی ز جان دهم، تو بگویی فسانه باد

گاهی بـود کـه عینِ حقیقـت فسـانه ها

ابـرم، گلـــــوی مــن پُــرِ بُغـضِ تـرانـه ها

 باران شوم به بوی رویش گلهـا،جوانه ها 

۱۷ تیرماه ۱۳۹۲طارق خراسانی

 

 

امید و عشق زان شده در سینه ها تباه

این کـاخِ ظلم، مأمن زشـتی و بس گناه

ظاهـر سـپید رنگ و به باطــن بوَد سیاه

قـومِ بشـر، همه از آن  به خـاک و خـون

امید و عشق زان شده در سینه ها تباه

۱۷ تیرماه ۱۳۹۲

طارق

در مصر  خلاء ولایت مشکل ساز شد

خیلی ها  نگران انقلاب مصر  می باشند که مبادا آن انقلاب بزرگ  روزی منکوب شود و دوباره  مبارک ها اداره ی مصر را در دست بگیرند،  امید است به  فضل الهی  اتفاقات خوبی در مصر رخ دهد و دل مردم  مصر را شاد کند.

اما چرا مرسی موفق نشد؟ برای پاسخ به این سئوال باید  موضوع ولایت را  باز کنیم  در مقالات قبلی گفته بودم که  نظام  اسلامی بدون ولی بی معتا و ناکارآمد است،نظام جمهوریت  نظام دلخواه استکبار است ، در ایران  قبل از پیدایش انقلاب اسلامی حضرت امام (ره) موضوع ولایت فقیه را مطرح کرده بودند و هنگامیکه انقلاب اسلامی پیروز شد  ولایت فقیه  بعنوان یک  نیروی قوی و کارآمد وارد ماجرا شد و نگذاشت که انقلاب اسلامی ایران  را استکبار  دوباره مصادره و  جمهوری محض در کشور شکل گیرد ، در مصر  خلاء ولایت مشکل ساز شد و  عاقبت  آنچه را که پیش بینی می کردیم اتفاق افتاد  و از طرفی مرسی  خیلی ضعیف تر از آن بود که بتواند انقلاب مصر را رهبری کند، رفتار های او نسنجیده و بسیار نابخردانه بود در تاریخ سوم آذر ۱۳۹۱حقیر غزلی گفتم و به انگلیسی هم ترجمه شد و دو  سه روزی روی "وبسایت سرود" بود  ولی چون  هیچ کس در ایران  احتمال  برکناری مرسی را نمی داد احساس کردم برخی  افراد از آن غزل ناراحت شده اند و آن را  موقتاً از روی وبسایت سرود برداشتم و حالا  آن را مجدداً جهت استحضار کاربران محترم در این وبلاک به نمایش می گذارم  و یک نکته را نیز باید بگویم و آن اینکه مرسی  فراموش کرد که مردم با چه خشمی به سفارت اسرائیل غاصب  حمله ور شدند و او نمی بایست  به امریکا و اسرائیل روی خوش نشان می داد ، داد و عاقبت  هم چوبش را  خورد .

Egyptian opponents of President Mohamed Morsi break into the office of the Freedom and Justice Party (FJP), the political arm of the Muslim Brotherhood, in the Mediterranean port city of Alexandria on November 23, 2012.(AFP Photo / STR)

                                        "Mursi, you've got to go"                                      

حضــــرتِ دیـــــو، از آن خـــانــه تو باید بروی
Thou devil spirit, you should leave this house
مُــرســـی ای نــوکـــــرِ بیـگـــانه تو باید بروی
Mursi, You poor servant of alliens, you must go!
تا پریشـــان نشوی باز چــو آن فـــرعونِ مصــر
So that you won't go mad like the pharoh of Egypt
آری از مـصـــــــر مصـــــرانه تـــو بــاید بروی
You shall surely go out of Egypt
ناجوانمـــردی و همســـانِ "بنی صــدر" شدی
You are not fair and at the same rank as "Banisadr"
بشنـــو ایـــن گـــفـته ی مــردانه تو باید بروی
Listen to this manly advice, you've got to go!
دوش در محضـرِ خورشیدِ نظــر بــودم و گفت
Yesterday, I was at Sun's company where she said
نـازنیـــن دلبـــــرِ فــــــرزانـه: «تو باید بروی»
Thou dear wise friend of mine, you have got to go!
گــرچه پــروانه ی نفســـی و یقــین می دانم
Even though you are a solace to the soul and I am sure
تـا پَــــری هســـت کـــه پــروانه، تو باید بروی
Go till there still is a wing to fly
ملــتِ تو به خـــداوند قســـم خــورده و گفت:
Your people swore to God and said:
«مرسی  ای نــوکـــرِ بیـــگانـــه تو باید بروی»
Mursi, You poor servant of alliens, you must go!

۳ آذر ۱۳۹۱طارق خراسانی

لطفاً به شعله های جهنـم بگو که ما - رفتیم تا برای تو باران بیـاوریـم

شاعر خوب صدای خداست،  شعرش به انسان جان می بخشد، شاعر الهی زیبا می سراید ، هیچ گره روانی و عقده های مرسوم در شعر او دیده نمی شود ، عزل ذیل را شاعری معاصر سروده است که نامش را نمی دانم، نظری برایم ارسال کرده بود و به وبلاگ مطهرش دعوت شده بودم، نمیدانم درباره ی این عصر پر شکوه چه بگوبم، عصر رویش گل های بهاری؟ عصر بیداری؟ عصر عزت،  بهتر است بگویم عصرما عصر ظهور و تجلی عشق است.

مـا آمـدیـم تـا کـه بـهــــاران بـیـاوریـم

در سفره های خالی مان نان بیاوریم

نه!آن بهشت جای خوشیهای ما نبود

ما سیـب خـورده ایم که تاوان بیاوریم

یک درد کهـنه بود کـه در ما نهفتـه بود

ما آمـدیم نـسـخـه ی درمـان بـیـاوریم

لطفاً به شعله های جهنـم بگو که ما

رفـتـیـم تـا بـرای تــو بـاران بـیـــاوریـم

غایب شــدیم از نظــرت تا که از زمین

نامـه بـه پـیـشـگاه سلیمــان بـیاوریم

یا چون خلیـل پاره ای از جان خویش را

بر سفـره ی غـنـای تـو قـربان بیاوریم

آری، غنی و حیّ و سمیعی و ما فقط

باید بـه نـام هــای تـو ایـمـان بـیـاوریم

منبع:http://oboob.blogfa.com



کوبا قهرمان جهان در مقابل شیر مردان ایران زانو زد

                               

کوبا قهرمان جهان

در مقابل شیر مردان ایران زانو زد

 

 

من و آن زلف تو  و حبس ابد در گره اش

گر به خاکت دل و جان را نسپارم ، چه کنم؟
خطِی از بوسه به راهـت نگـذارم ، چه کنم؟
من و آن زلف تــو  و حبـس ابـد در گــره اش
«میله‌های قفسم را نشمارم چه کنم ؟»[۱]

۱۵ تیرماه ۱۳۹۲

طارق

 [۱] مصرغ از شاعر معاصر آقای سید حسن حسینی

از دشمن ظاهر شده ام نیست هراسی - بیم من از این فتنه ی اشرار نهان است

هرچه خدا بخواهد همان خواهد شد گاهی تصمیمی گرفته و تمهیدات لازم  را هم در نظر می گیریم ولی ناگهان همه چیز تغییر می کند و متحیر که چرا چنین شده است؟!! اینجاست که اهل دل می گویند :

«هر چه خدا خواست همان می شود»

گاهی اوقات اوضاع ظاهراَ مصیبت بار است ولی بعد از مدتی متوجه می شویم اگر آن اتفاق نمی افتاد ما رشد نمی کردیم و راه را هم از چاه تمیز نمی دادیم ، موحدین هرگز نگران نیستند و با امید و صبر و مقاومت  حرکت می کنند ، در مقابل شداید روزگار  تسلیم نمی شوند ، هدفی را که الهی بدانند با تمام وجود دنبال خواهند کرد، با توکل حرکت می کنند و خدا هم از اعطای برکات بعنوان پاداش بر آنان دریغ نمی ورزد.

بنده کشوری را به نام اسرائیل نمی شناسم  و این از عناد و دشمنی نیست  گرچه دشمن ستم و ستمکاران هستم ، اسرائیل همان امریکاست و امریکا همان اسرائیل ، اگر خواسته باشیم موضوع را بهتر بیان کنیم  صهیونیست ها سالیان  متمادی ست که بواسطه ثروت بسیار خود حکومت امریکا را در چنگال خون ریز خود دارند و  فلسطین اشغالی پایگاهی نظامی برای امریکاست  و امریکا پناه و یاری رسان برای صهیو نیست ها.

اگر می بینیم  امریکا و پایگاه نظامی اش در سرزمین های اشعالی  به نام اسرائیل در جهان پرچمدار مبارزه با دانش اتمی ایران شده  اند ،خُب معلوم است که  صهیونیست ها مایل نیستند  مسلمانان در جهان رشد کنند  و دشمن درجه  یک خود را اسلام می دانند، آنان  نه خدایی می شناسند و نه موسایی  ، آری آنان همان بزغاله زرین پرستی  هستند که در قرآن کریم  شرح آن آمده است  که موسی(ع) به مناجات رفت و آنان به دنبال زر پرستی  و هنوز هم زر پرست هستند،ما نباید راه غلط زر پرستان را دنبال کنیم  و الا ناخواسته در جاده ی ظلم و ستم قرار خواهیم گرفت هر جناحی که در ایران روی کار بیاید از دو چیز نباید غافل شود ،" امام و مردم" زیرا دو  عنصر قوی الهی  دست به دست خدا داده و  چراغ ایزدی را در ایران روشن نگاهداشته اند و هر کس بخواهد آنرا  پُف کند ریشش خواهد سوخت :

چراعی را که ایزد بر فروزد     هر آنکس پُف کند ریشش بسوزد

 حقیر  این وب را دایر کردم  تا به ریاکاران سالوس بگویم  به آنچه می گوئید اعتقادی ندارید  به من غیر مستقیم گفتید بیا در رودخانه خروشان مردمی، گرچه سال ها در این رودخانه بودم ولی کمی پررنگ ترش کردم  و حیرت زده از اینکه شما از گفته ی خود پشیمان شدید چرا؟ این چه کاری ست که از طریق رادیو فرهنگ با من می کنید؟ تو هین پی توهین، سیما را که بنده  از خیلی وقت ها تحریم کرده بودم (بخاطر صدا و سیمای مشهد). با خود گفتم اگر روزی بنا باشد کاری ارایه دهم از طریق صدا انجام خواهم داد رادیو فرهنگ کاری کرد که دیگر نه به سیما کاری داشته باشم نه به صدا، این دو گوارای وجود تشنگانش  .

از طرفی دیگر چون می دانم  حرف هایم را آن سوی آبی ها  می خوانند  خواستم حرف دلم را با آنان بزنم ، یقین دارم مطالب این وب را نوری زاده ها  و ایادی دشمن رصد کرده و می کنند ، آنان باید بدانند  که  هزار سال دیگر هم روی مردم ایران  فشار باشد محال است مردم ایران دست از دامن اسلام و راه امام بزرگوار خود بردارند و سه عنصر خدا  ، مردم و امام   سازه ی الهی و محکم و جدا نشدنی از هم هستند ، اصلاح طلبان  یا اصولگرایان و یا هر حزب و دسته و گروه دیگری  اگر به این سه عنصر مهم و مقدس  متمسک شدند موفق میدان خواهند بود  ولی اگر با فساد های اقتصادی  به جنگ خدا و مردم و انقلاب بروند و به امید خوشآمد دشمن  به امام مردم  بی حرمتی کنند ذلیل خواهند شد  و باعث آن  ذلت و تباهی هم عنصر الهی این شاکله ی مقدس  یعنی خداوند قهار خواهد بود  که او  مکافات  دهنده ای بی همتاست .

از اول انقلاب  ما مورد تهدید دشمن بوده ایم و گاهی تهدید ها  هم عملی  شد و  نمونه های آن را همه می دانند  تهاجم نظامی و  اقتصادی  و فرهنگی  از سوی دشمن بر علیه ما بود  و  ما در کشاکش این ماجرا ها  چون فولاد آبدیده   محکم تر و قوی به حرکت خود ادامه دادیم  .

ما از دشمن خارجی  آنقدر هراسی نداشته که از دنیا طلبان داخلی داریم ،

از دشمن ظاهر شده ام نیست هراسی

بیم من از این فتنه ی اشرار نهان است

  دشمن سیم و زر می خواهد به او بدهیم خفه می شود ، دشمن احمق داخلی هم همان را می خواهد اول زور و استفاده از زور برای کسب زر  من با آنکه ریاست محترم قوه قضائیه را بهترین گزینه  در طول انقلاب اسلامی برای آن قوه ی مقدس می دانم، هر کار کردم خودم را راضی کنم مطلبی در هفته ی مقدس قوه ی قضائیه بنویسم  نتوانستم ، این قوه در دادگاه انقلاب خوب عمل کرد اگرچه بعضی اوقات نظرات شخصی برخی قضات بر قانون غلبه کرد ولی اندک و ناچیز بود ولی همان ناچیز هم بد بود  و نباید در جمهوری اسلامی که داعیه عدالت جهانی دارد یک قاضی برای مقاصد نفسانی شخصی خود از پست و مقام خود سوء استفاده کند  ما که خواهیم رفت ولی این انقلاب براستی مقدس است ، جان های فراوانی فدایش شده است  و باید محافظت گردد ،  من حاضرم خونم ریخته شود ولی این قوه فضائیه آن چیزی بشود که قرآن می فرماید، در هر صورت من نمی گویم مسلمانی واقعی هستم چون خودم را هنوز مسلمان نمی دانم  و به قول یغما شاعر خشتمال نیشابوری:

گفتی از اسلام آری من مسلمانم ولی    سال ها راه است از من تا مسلمانی هنوز

من کجا و اسلام کجا !! وقتی هنوز بنده و سر سپرده ی نفس اماره ی خود هستم چگونه می توانم بگویم تسلیم پروردگار جهانیانم.

امیدوارم که مدیریت عالم و حکیم  فعلی قوه ی قضائیه  با تأسی به فرامین الهی  و رهبر گرانقدر مان  جانانه  با مفاسد اقتصادی مبارزه ی بی امان خود را آغاز کند من نکته ای را می گویم و استدعا می کنم مسئولین بزرگوار قوه ی مقدس قضائیه به دقت به آن توجه کنند و این نکته جالب است و دانستن آن بسیاری از مشکلات را حل خواهد کرد یعنی دید ما را به نقاط اصلی فاجعه بهتر  و دقیق تر خواهد کرد و آنگاه  است می توان کاری اساسی را به انجام رساند.

آن نکته این است  در کنار دهکده ای اگر مردابی وجود داشته باشد و در سطح آن  پشه های خطرناکی مرتب زاد و ولد کنند، احمقانه است که مواد شیمیایی  فراوان خریده  و منازل اطراف آن مرداب را مدام  سم پاشی کنیم ، چون هم وقت ما را می گیرد و هم برایمان تا ابد هزینه ساز خواهد شد تنها کار درست و عالمانه آن است که آن مرداب را بخشکانیم ، قوه ی محترم قضائیه ی باید  بداند که اگر گروهی مُدام وارد دولت و مراکز حساس کشور شوند و ثروت مردم را بربایند خُب گروه زیادی از این مردم آسیب می بینند  و بعد یا دست به دزدی می رنند(آفتابه دزد ها) و یا به مقامات بلند پایه ی کشور توهین می کنند و یا اینکه در مقابل دزد ها  پرخاشگرانه می ایستند خب  دزد ها  هم با این گروه  می دانند چکار کنند و زود خواهند گفت این افراد اراذل و اوباش و  ضد انقلاب و مهره ی استکبارند!! همین بی توجهی به  فساد مفسدین اقتصادی برای قوه ی قضائیه ی کشور مصیبت آفرین می شود  اعدام و زندانی ناراضیان  و شادمانی دو گروه  معاند داخلی و خارجی.

داخلی ها که به ریش ما خواهند خندید و خارجی ها مثل نوری زاده ها آمار اعدامی ها و زندانی ها را چند برابر کرده و  از جمهوری اسلامی ایران یک دیو وحشتناک بی منطق می سازند که  همانا ساخته اند.

ما در مقابل حق مسلم خود که  استفاده از دانش هسته ای بود با تمام وجود مقاومت کردیم  و نهایتاً پیروز شدیم ولی چرا از اصلی ترین چیز یعنی انقلاب اسلامی به درستی دفاع نمی کنیم؟ اگر انقلاب  را خدای ناخواسته  از دست بدهیم هر آنچه  را که ریسته ایم یک شبه پنبه  کرده و از دست خواهیم داد .

آقای روحانی که حال رئیس جمهور  شده اند فردی روحانی هستند که بهتر از ما کلاهی ها حرام و حلال  خدا را  تشخیص می دهند ایشان باید دولت خود را بر ضد فساد اقتصادی تهیج کند و شدیداً با قوه ی مقدس فضائیه  در این خصوص همکاری کند ، ورود قوه ی  مقدس قضائیه به دولت  جهت امداد رسانی  و محافظت از  ثروت ملی  امری  بخردانه  و عالمانه است .