برای ظهور باید قدرتمند شد و لحظه ای دست از تلاش نباید کشید ماه را باید تماشا کرد و رفت | ۱۳۹۴/۰۸/۰۸ - ۱۳۹۴/۰۸/۱۴

ما زنده ایم، تا به ابد، تا ستاره هست

جمعی که شعر حضرت بک بک سروده اند

دست طلب، به دامن افغان گشوده اند

قومی که گفت: سگ نشده استخوان شدند

بهتر ز قوم اشرف افغان نبوده اند

این شاعران عرصه ی پیکار نان و آب

گوی ریا به بوسه ی چوگان ربوده اند

برگی نبوده در کف مردم به شهرشان

خود را به برگ دفتر  دردی ستوده اند

ما زنده ایم ، تا به ابد، تا ستاره هست

وقتی که بک بکان  همه در ... غنوده اند

14آبان ماه 1394

طارق خراسانی

از سر نشد هنوز مرا شوقِ دلبری

بَـر جـان مـن...، فتـاده به آئیــن بربری
بختِ سیاهِ من که ز شب تیره گون تری

تا نالـه می کند دلــم از دردِ بی حسـاب
او، در حســابِ آن کـه دهــد دردِ دیگـری

با ایـن ســتم که کنـد بخـتِ من، هنــوز
اِســتاده مـردِ راهـم و ضــدِّ سـتمگـری

صد گـونه جور...، دیده ام از خیلِ دلبران
از ســر نشد هنــوز، مرا شــوقِ دلبـری

بر حالِ زارِ من همه خشـنود و ای عجب
آشـفته می شـوم...،  که ببینم مکدری

سـرها برون کشـیده ام از زانـوانِ غم
گاهِ غمم، مـرا که نیـامد به سـر، سـری

بس زخمه ها که از پس و از پیش می خورد
آنکو گرفت...، کار جهـان را به سرسری

گویم به آن کسی که شـرف را فروختـه
اکنون بگو به من، به اِزایش چه میخری؟

طارق...، نگار آمد و گفتــا: « ز طبــع تو
جوشدمدام چشمه ی شعرِ خوشِ دَری»

25 تیرماه 1379 طارق خراسانی