ریشه ی ظلم به دستانِ دعا می سوزد
کشور از آتشِ فرهنگِ ریا می سوزد
خرمنِ عاطفه را ظلم و جفا می سوزد
بهترین اسلحه ی مردمِ در بند دعاست
ریشه ی ظلم به دستانِ دعا می سوزد
به خطا رفته خودش خوب خبر دارد ، ها!
غافل از طیِ همان راهِ خطا، می سوزد
آخرِ منزلِ تزویر بجز ویرانی ست؟
سینما رکس به ما گفت چرا می سوزد
آنقدر آتشِ غم سوخت دلِ پیر و جوان
که دلِ کُلِ جهان از غمِ ما می سوزد
جُرمِ ما چیست؟ بجز آنکه خدا خواه شدیم
از شما شیخ ، خدا خواهِ شما می سوزد
بی حیایی نبود موی پریشان در باد
بی حیایی شما شرم و حیا می سوزد
طارق خراسانی
سحرگاه 28 شهریور 1402