جهان از بنـدِ غــم، ایزد رهــا دارد که می سازد
عــدالت را به دســتان شما، دارد که می سازد
نمی دانم چه خواهـد شد، بـرای تـو گُهـــر آئین
به هر سو رفته می بینم خـدا داردکه می سازد
ستم کـردند بـر مــا، بی شمــارانی و می دانم
بــر آنـان، ایــــزدم روزِ جــــــزا دارد که می سازد
تو آن باران که می باری به دشتِ تشنه ی دلها
تـو را ایـــزد بــرای لالـه هــا، دارد که می سازد
عــدو هـرگــز نمی داند، که آتش بـر تن خود زد
فضــای نصـــرتِ دین از قضـــا دارد که می سازد
یقین دارم کـه بر عـدلَت، جهـانی سـر فرود آرد
مسیری دیـدم آخـر رَهگشـا دارد که می سازد
قسـم بـر ایـــزدِ فائق، قسـم بر سوره ی طارق
تـو را بَــر صبـــح آزادی، خــدا دارد که می سازد
1 خرداد 1392 طارق خراسانی