نقد خانم مهندس اقدس حمدی نژاد بر سرود بوسه طارق
بهـار آمده بود و ... به شــادی ام سَـر زد
گشــودمش دَر و... آمد کنـارِ من بنشـست
ســرود: «مرغ دلـم در هـوای تو پَر زد»
به گیســوان سـیاهش، کـه پُر ز باران بود
دو بوســـه ای زدم و او به ســیمِ آخـر زد
ز رَعـد و برق حضورش، سـپهر نورانی!
هزار بوسـه که باران به دشــت پُر زَر زد
دگــر جـوانِ پریشــان...، به گِـردِ افـیـونی
ندید کس به عبَـث، لب بَر آن غـم آور زد
درسـت میشود این مُلک، بعـد از این آری
دلا کـه ســیلی محکم به غــم...، دلاور زد
سـرودِ بوسـه ی طارق به عرش می بُردند
مَلَک رسـید و غـزل را...، به نامِ داور زد
...................
نقد از : از سرکار خانم مهندس اقدس حمدی نژاد
سلام و درودهای فراوان بر استاد عشق در ارتباط با تفسیر سروده ناب تان تفألی بر هفت بخش مثنوی عشق تان زدم و با زبانی کم اما ساده و روان رخصتی از جمع اساتید گرفته و از شما بزرگوار تأملی که بر این سروده داشته ام را بیان می کنم.
به نظر من این سروده، سخنِ جان است که بر زبان شاعر جاری گردیده است.برای درک صحیح این بیان تاملی بر 7 بخش مثنوی عشق راهگشاست.
این سروده زیبا بی تردید سخنی است برگرفته از جان که به آینده ارتباط دارد.نه در گذشته، چرا که درابیات پنجم و ششم شاعر زمان را پیشگویی میکند.
دربیت پنجم جانِ شاعر از آینده خبر میدهد :
دگر جوان پریشان به گرد افیونی
ندید کس به عبث لب بر آن غم آور زد
و همینطور در بیت ششم این زمان بهتر قابل لمس می باشد که آمده است:
درست میشود این ملک بعد از این آری
دلا که سیلی محکم به غم دلاور زد
بیان ابیات میانی در ابتدا برای این میباشد که مفهوم زمان یاری بخشِ درک صحیح مطلب باشد.
پس مشخص میشود که اینک اتفاق بزرگی درحال وقوع میباشد که می خواهد آثارستم های بجامانده از مصیبت جنگ و تحریم اقتصادی و فسادهای اقتصادی رامحو کند لذا این شعر نمی تواندشرح پیدایش انقلاب اسلامی ایران باشد.
حال بر می گردیم به بیت اول..شاعراز مصیبتهای اجتماعی موجود شدیدن غمگین و مضطرب است.در این سروده ناب شاعر سرشت بهار را که همان سرآغازی برای نو شدن و شروعی جانانه است برای ادمی به تصویرمیکشاند.
بهار یعنی پیام آور سبز زندگی، درب خانه ی طارق را میزند دقت کنید!! با توجه به (مثنوی عشق)استاد طارق که شرح داده اند، جان مُخبر است جان می بیند که خانه طارق را سفیرخوبی ها می زند و می گوید:
برخیز من بهارم و آمده ام که با تو برمشکلات فایق شویم وریشه ی بدی ها را بسوزانیم و طارق گیسوان سیاه بهار که همان ابر سیاه پر باران می باشد را می بوسد و در حقیقت او به دعوت بهار لبیک میگوید وابر بهار از شادی چشم هایش برق می زند و بهتر بگویم برای آغاز حماسه به سیم آخر زده وتا آخرین دارایی سیم گون خود را بر دشت و دمن می بارد.
آذرخش ها یی بعد ازاین برخورد، آسمان نورانی و زمین و دشت ها را غرق در بوسه میکند درواقع منظور شاعرهمان ابرهای باران زا در این فصل می باشد که با این بارش زمین را سیراب از آب می کند آبی که حیات بخش است و طراوتی که بر زمین می بخشد و دشتها و گندم زارها را پر رونق و پربارمیکند و نعمتهای خداوندی را ارزانی میدارد و حاصلخیزی باغها و گندم زارها را به ارمغان میاورد.و این فراوانی نعمت وبرکتهای بی دریغ خداوندی ست.اگرچه شاعر میزبان بهار، دوسه بوسه بر ابربهاری میزند ولی ابر تمام دشت را که در آن جوانه هابه علت انقلاب بزرگ کارو دانش، سر از خاک در آورده اند را بوسه باران میکند..
ابر را بوسیده ام تا بوسه بارانت کند...
جوانی که زخم خورده ازنبودن هاست و گرفتاراعتیاد و فقر می باشد با فراوانی این نعمتها و برکتها بی تردید امید در دلش جوانه خواهد زد و بهار است که این امید را به او هدیه کرده بهاری که تنها ذات احدیت آنرا عامل می باشد وآدمی همیشه بهره مند از این موهبتهای خداوندی..
بعد از این انقلاب جدید است که جوانان لب به مواد عفیونی نخواهند زد و آن را امری بسیارعبث و بیهوده میدانند.
و درپایان ،جانِ شاعر پیام میدهد دیگر نگران نباشید که این مُلک رو به آبادی ست و همه چیز درست خواهد شد. پس مشخص می شود که اینک اتفاق بزرگی درحال وقوع می باشد که می خواهد آثار ستم های بجامانده از مصیبت جنگ و تحریم اقتصادی و فسادهای اقتصادی رامحو کند لذا این شعرنمی تواند شرح پیدایش انقلاب اسلامی ایران باشد.
در ارتباط با مفهوم بیت پایانی:
شُکوه نیایش و ستایشِ طارق با سرودِ محبت طارق، چراکه بوسه به معنای محبت است، رابه عرش میبرند. چه کسانی؟ فرشتگان الهی که آنان میدانستند این حال و شوق طارق و این اثرادبی از آن طارق نیست بلکه جان به فرمان خدا سروده است.در حقیقت صاحب این سخن خداست و فرشتگان آن را به نام خداوند سبحان ثبت کرده اند