نَذر کردی که یک ؛ « کبوتر » را ؛
بِکُشی در اِزاءِ یک ؛ « شادی » !
حاجتی را رَوا ندارد ؛ « خون » ؛
هدیه کُن جایِ ذِبح ؛ « آزادی » !

« مهران اسدپور »