حقیقت
دیدم که یکی مرد خدا بود و مروت
هم اهل صفا بود و هم او اهل محبت
خاموش و به لب زمزمه ذکر خدا داشت
چون آهوی رم کرده فراری ز قضاوت
در جمع به یک گوشه و انگار نبود او
نه گوش به غیبت بسپرد و نه به تهمت
نه چشم طمع داشت به مال دگران و
نه سخت دوان بود پی ثروت و شهرت
پرسیدم از او راه حقیقت ننمایی؟
آن مرد چه سر بسته مرا کرد نصیحت
.
«تا سگ نشوی کوچه و بازار نگردی
هرگز نشوی گرگ بیابان حقیقت»
طارق خراسانی
+ نوشته شده در شنبه ۳۱ خرداد ۱۳۹۹ ساعت 17:35 توسط ...
|