نشناختند قدر علی را به روزگار
دریای بی کران شده دل پر ز مهر او
دیدار روی او همه داریم آرزو
او نیست جز علی که ز بعد محمد است
ما را امام بر حق و دانا و راستگو
در اندرون کعبه به دنیا نهاده پای
از پا در آمده است به مسجد وی از عدو
آغاز زندگی و سرانجام بندگی
در خانه ی خداست تو بنگر مقام او
با عزم و با اراده و همت بلند و راد
پرهیزکار و سالک و مردی خدایجو
با هیبت است و صولت و حشمت به گاه رزم
در بزم، مهربان و فروتن، گشاده رو
عمرش تمام در ره ترویج دین گذشت
در هر کجا رضای خدا کرد جستجو
شخصیتش به دفتر تاریخ بی نظیر
با منتقد بگوی که مثلش کجاست؟ کو؟
نشناختند قدر علی را به روزگار
دشمن ز جهل بغض علی داشت در گلو
خواهی اگر تو همچو مهاجر رهی ز غم
از پیروان شیر خدا شو علی بگو
#ابوالقاسم حشمت مهاجر
منبع : وبسایت شعر پاک
+ نوشته شده در جمعه ۶ بهمن ۱۴۰۲ ساعت 7:35 توسط ...
|