به خوابی دیده ام‌ چشمش

همان چشمی که در او‌

چشمِ جان ،

محو‌ِِ تماشایش

و بعد از خواندنِ ذکرِ تو را دیوانه می باشم

به جسمِ خویش،

چنان آهوی در دامانِ صحرا رفته

غذای روح‌ را ،

نوشِ نگاهم کرده

بی پروا،

غزلخوان‌ ،

سوارِ موجِ شادی باز می گردم …

و هر کس عشق می خواهد

بساطِ عاشقی برپاست

بِسم الله...

۱۷ شهریور ۱۴۰۳