تا بوسه راهِ اَمنِ غزالانِ عاشقی
چشم تو را شکوفه خورشید، زائِر است
غائب ترین نگاه، به دیدار حاضر است
تا بوسه راهِ اَمنِ غزالانِ عاشقی
آرامشی غریب در این راه دایِر است
از بس که جان فدای نگاهت نموده ام
جانم به وصفِ دیده مستت چه ماهِر است!
دیدم به چشم جان که ز هر گوشه ی جهان
بر کعبه ی نگاه تو خیلِ مسافِر است
هر کس به غیرِ قبله ی چشمت نماز کرد
در چشم عاشقان نه مسلمان که کافِر است
باطل کند به هر نظر افسون روزگار
چشمی که در قلمرو افسانه ساحِر است
ابری که بوسه های مرا چکه می کند
برگریه های شام غریبانه ناظِر است
طارق خراسانی
25 خرداد1402
+ نوشته شده در چهارشنبه ۵ شهریور ۱۴۰۴ ساعت 6:39 توسط ...
|