گفتگوی دو سگ در خصوص قوانین اخیر مربوط به آنان سلام ژولی
سلام گل گلی
ژولی: گل گلی چند روزه که صاحبمون ما را نبرده هوا خوری دلم گرفته حسابی
گل گلی: ژولی جونم منم خیلی دلم گرفته
ژولی : چرا اینقدر صاحبمون سنگدل شده؟
گل گلی: زبونتو گاز بگیر صاحبمون خیلی ما را دوست داره ، مگه خبر نداری ما سگ ها حصر خونگی شدیم ؟
ژولی: نه نمیدونستم ، چرا باید حصر خونگی بشیم ؟
گل گلی: خب میگن ما نجس هستیم
ژولی : ما که هر روز میریم حمام ، تازه ما را مرتب می برند دکتر
گل گلی: میگن ما را اگر هفت بار هم بشویند و آب بکشند باز نجسیم
ژولی: چرا خدا ما را نجس و کثیف آفریده؟
گل گلی که از این حرف سخت ناراحت شده بود با عصبانیت گفت : مگه خدا کثیف می آفرینه ؟
زبونتون گاز بگیر خدا تمام چیزایی که خلق کرده تمیز و زیبا هستند .
راستی یکی از ماها یک آدمو تو خیابون گاز گرفته
ژولی : وقتی تو ماشین هستیم که به کسی کاری نداریم
گل گلی: نمیشه که همش تو ماشین باشیم ، وقتی جیشمون بگیره تو ماشین که نمیشه جیش کرد .
ژولی : دلم میخواد آزاد باشم صاحبمون خیلی خودخواهه ما را در خونه حبس کرده،
گل گلی: وا این چه حرفیه بریم بیرون تأمین جانی نداریم ، یا با سنگ ما را میزنند یا با گلوله
ژولی : چقدر آدما خطرناکند
گل گلی : کجاشو دیدی شنیدم بعضی از این آدما ما را می کشند و گوشت مون را میفروشند
ژولی: برو بابا ما که نجسیم و گوشتمون حرامه
گل گلی: وقتی آدما گرسنه باشند به هم خیانت می کنند و دروغ میگن خیلی سال پیش در مشهد •عباس سگ پز• کله پاچه ما رو به مردم میداد
ژولی : ما خیلی خریم
گل گلی : چرا ؟
ژولی : آخه چرا ما اینقدر به صاحبمون محبت می کنیم ؟ این آدما ما را سنگ و تیر می زنند ، می کشند و میخورند ، اونوقت ما تا صبح باید بیدار بمونیم و مواظبشون باشیم
گل گلی : ما سگیم ، خدا به ما وظیفه ای داده و اون حفاظت از مال و جان آدم هاست بابا بزرگم برام تعریف میکرد گوسفندها را محافظت میکرده تا گرگ ها اونا را نخورند
ژولی : دم بابا بزرگت گرم
گل گلی : خبر داری اسم ما در قرآن هم اومده ؟
ژولی : مگه میشه ، قرآن کتاب مقدسی ست اونوقت از ما نجسها حرف زده؟
گل گلی: آره اصحاب کهف سگی داشتند و کنارشون چندین شبانه روز خوابیده و شاعر بزرگی درباره اون سگ گفته :
سگ اصحاب کهف روزی چند
پی نیکان گرفت و آدم شد
ادامه دارد
آسایش دو گیتی تفسیر این دو حرف است