طوفان خدا

و مِنَ المُؤمِنینَ رِجالٌ صَدَقوا ما عاهَدُوا اللَّهَ عَلَیه فَمِنهُم مَن قَضىٰ نَحبَهُ وَمِنهُم مَن یَنتَظِر وَما بَدَّلوا تَبدیلًا
سر به بسم الله الرحمن الرحیم
می نهم بر درگه رب کریم
درگهی کانجا مُقام شاهد است
درگهی خوش، بس گرامی، ماجد است
هست همدم با شهیدان خدا
در چنان جایی عزیزِ جانِ ما
بنده ی خوبِ خدا از خاص ها
آنکه بر خاکش فتد الیاس ها
او به ضدِ جمله ی خناس بود
قطعه قطعه تالی عباس بود
می سرایم شعرِ طوفانِ خدا
بر دلِ غمگین خوبانِ خدا
گر سلیمانی به خون غلتیده است
چشم جان فتح الفتوحی دیده است
رفت او بر مسند خورشیدِ جان
تا که حکم آرد به صدها کهکشان
رفت تا فرمان دهد بر آب، باد
رفت تا او بَرکند از بُن، فساد
رفت تا پایان دهد بر شامِ ظلم
رفت تا اتش برد در کامِ ظلم
گر چه این سِرِّی ز اَسرارِ مگوست
رفت تا دنیا ببیند، روی دوست
رفت تا آید خداوندِ زمان
آن امیدِ و حامی مستضعفان
چشم جان می بیند ایامی عجیب
روز نابودی قومِ نا نجیب
قدس و کعبه می شود آزاد، باز
می شود اسلام از نو سرفراز
دیو و دد بیرون شود از خاکِ عشق
می شود آنجا مُقامِ پاکِ عشق
«
آه ای سردار بی تن، دست تو
شد نصیبِ دیده ی گریان ما
عاشقت بودیم و بعد از هجرتت
عشقِ تو حک شد به قلب و جانِ ما
«
به خداوندِ ودود
به اذانِ سحر و
وجه شهید
انتقام تو بگیریم چه سخت
آخر الامر،
ز آن قومِ یهود...
قالب شعر خوشه ای ست
طارق خراسانی
آسایش دو گیتی تفسیر این دو حرف است