سرچشمه ی امداد
هر کسی در کار دل استاد نیست
هست شیرین و کسی فرهاد نیست
روزگارش را به زشتی یاد کرد
آن که از او روزگارش شاد نیست
ظلم و اسـتبداد حرفی دیگر است
راسـتی سرو چمن آزاد نیست؟
من کتاب برکه ها را خوانـده ام
کارشان جز ناله و فریاد نیست
بی خیالی عالمی دارد ولی
آدمی بازیچه ی هر باد نیست
آن که از غیر خدا دارد امید
آگه از سـرچشمه ی امداد نیست
در چراگاه غزالان غزل
شکر ایزد، دیده ام، صیاد نیست
شد دلم آخر خراب آباد غم
هیچ بهتر زین خراب آباد نیست
طارق خراسانی
+ نوشته شده در چهارشنبه ۱ تیر ۱۴۰۱ ساعت 11:12 توسط ...
|