السلام علیک یا ابا عبدالله الحسین علیه السلام
.
.ای خاکِ کربلا، سـخن از کـربلا بگو
وی مـاهِ آسـمان، سخن از ماهِ ما بگو
سقای عشق داده به طفلان نوید آب
یک نکته ای فُـرات از آن ماجـرا بگو
.
از ماهیــانِ تشــنه تلظی کنان به خاک
گر سیل اشک داد امان زابتدا بگو
دستی جُدا فِتاده به میدان سَری جدا
از آن جدا بگـو سخن از این جدا بگو
دیری ست زور و زرشده آمال اشقیا
تزویر هم اضافه به آن است ، ها! بگو
یک کهکشان شَرف،به سَرِ نیزه می برند
این نکته را به بی شرفان دَغا بگو
کوفی برای گندم ری آب خویش را
سودا چنان نمود ببین و بیا بگو
از حق عبور کرد و به باطل مجال داد
تاریخ را مُدَوَّن از این رازها بگـو
طارق حدیث قدسی سرو شهید را
بشنو ز لاله ها و به اهل خدا بگو[1]
طارق خراسانی
[1] – «یا داود بلغ اهل الارض انی حبیب من احبنی و جلیس من جالسنی و مونس لمن انس بذکری و صاحب لمن صاحبنی و مختار لمن اختارنی و مطیع لمن اطاعنی و ما احبنی احد من خلقی عرفت ذلک من قلبه الا احببته حبا لایتقدمه احد من خلقی من طلبنی بالحق وجدنی و من طلبه غیری لم یجدنی فارفضوا یا اهل الارض ما انتم علیه من غرورها و هلموا الی کرامتی و مصاحبتی و مجالستی ومؤانستی و آنسوا بی أو انسکم و اسارع الی محبتکم؛
خداوند به حضرت داود می فرماید: ای داود من دوست کسی هستم که مرا دوست بدارد، همنشین کسی هستم که با من همنشینی کند، مونس کسی هستم که با ذکر من مأنوس باشد، همراه کسی هستم که با من همراهی کند، برگزیده کسی هستم که مرا برگزیند، مطیع کسی هستم که از من اطاعت کند و دوست نمی دارد مرا هیچ کس از بندگانم که من این دوستی را از قلب او بدانم مگر این که او را دوست می دارم دوست داشتنی که هیچ کس از خلق من قبلا او را دوست نداشته هر کس به راستی مرا طلب کند خواهد یافت و هر کس غیر مرا جستجو کند مرا نخواهد یافت. پس ای اهل زمین دور بیندازید از خودتان آنچه را بر آن هستید از غرور دنیایی و بشتابید به سوی کرامت من و همراهی و همنشینی و انس با من و با من مأنوس شوید تا با شما انس بگیرم و بشتابم به سوی محبت شما» (الجواهر السنیه، ص 94 – بحارالانوار، ج 67، ص 25).

بیمه دانا مطمئن ترین
آسایش دو گیتی تفسیر این دو حرف است