جنگل گیسو

در آن شبی که تو را شکلِ ماه می دیدم
درونِ چشمِ سیاهت پگاه می دیدم
جهان، جهان نوی بود و آسمان آبی
برون ستاره ستاره زِ چاه می دیدم
به بی گناهی مردی که خنده بَر لب داشت
نه یکنفر که هزاران گواه می دیدم
دوباره جنگلِ گیسوی دختری از دور
برای مردمِ عاشق پناه می دیدم
کسی که هیچ ندانست آدمیت چیست
شکسته بود و دلش غرقِ آه می دیدم
همو که خیره به هر راهِ پُر خطا میرفت
رها ز خیره سری ، سر براه می دیدم
برای شادی دل های غمزده طارق
شب آورانِ ستم را تباه می دیدم
طارق خراسانی
۲۳ آذر ۱۴۰۳
+ نوشته شده در یکشنبه ۲۵ آذر ۱۴۰۳ ساعت 17:13 توسط ...
|
آسایش دو گیتی تفسیر این دو حرف است