منبع sherepaak.com

فصل گل آمد و آغاز غزل خوانی شد
گاه آرام رسید و شب حیرانی شد

جنبشی تازه به ذرات سکون ریخت کسی
شهر لبریز همان رونق روحانی شد

همه دیدند که پیش قدم سبز بهار
غنچه‌ای وا شد و یک دشت چراغانی شد

گرچه فقدان طراوت نفس از شهر گرفت
عشق اما خودش آغاز فراوانی شد

فارغ از خاطره ی حمله ی سرما در خویش
دامن باغ پر از آیت ربانی شد

پونه دل داد به موسیقی جانبخش نسیم
ناگهان حال و هوای همه ریحانی شد

مادر ابر که با لهجه ی بارانی خود؛
گرم دلجویی ارواح بیابانی شد:

بلبل از منبر گل چرخ زنان بالا رفت
خطبه ای خواند و سپس گرم سخنرانی شد:

“يُخْرِجُ الْحَيَّ مِنَ الْمَيِّتِ” دلدار امروز
حکم رویش به لب دانه ی زندانی شد

تو هم ای دوست به شکرانه ی خالق برخیز
که به فضلش همه ی شهر گل افشانی شد

#زهرا_وهاب_ساقی

🌿🌷موسم گل که می‌رسد، هر ذره‌ای از جهان جان می‌گیرد؛ عشق در هوای بهار جاری می‌شود و شهر، لبریز از طراوت و نور می‌گردد. بیا به شکرانه‌ی این همه زیبایی، دل‌هایمان را به نغمه‌ی رویش بسپاریم.🌷🌿

#زهرا_وهاب_ساقی. پیشاپیش عیدتان مبارک عزیزان دل