برای ظهور باید قدرتمند شد و لحظه ای دست از تلاش نباید کشید ماه را باید تماشا کرد و رفت | عاشقی

عاشقی کن که عشق می ماند

1
پشتِ دل را به بوسه خم داریم
بوسه هایی ز شعر کم داریم
جای بوسه هنوز غم داریم
عاشقی راه و رسم ما باشد

2
عاشقش هستم و دُچارش من
عاشقِ زارِ روزگارش من
بنده ی آفریدگارش من
چه کنم؟ عاشقم، همین و همین

3
من وُرا یک سروش می بینم
عاشقی در خروش می بینم
بوسه در بوسه نوش می بینم
قدحم پر ز بوسه ی باران

4
اشک من از فراق می بارد
داغ داغ است و داغ می بارد
در شبستان چراغ می بارد
کارِ دل عاشقی ست، می دانم

5
بر طلوعِ شبانه، ماهم شد
چشم مستش چراغِ راهم شد
عشقِ او؟ وای من، گناهم شد
کشته می خواهد و من آن کشته

6
دورِ دورم از او و دور از من
کوه نور است و کوه نور از من
او شعور است و آن شعور از من
کم ندارم در این جهان چیزی

7
چشمِ او کعبه ی دلِ عاشق
وَه طبیبِ دل است و بس حاذق
آن صنم کیست؟ بشنو از طارق
دلبری، برده دل ز ما آسان

طارق خراسانی

28 دیماه 1401

در نبردِ کرونا

دربِ زندان بسته
مملکت آزاد است
دست ها ،
همه از  الکل پاک 
چسب در دست کسی نیست 
هوا  خوب  و 
روان آبِ  تمیز 
خانه ها خالی نیست 
بوسه ها پنهانند
چشم ها شاد تر از دیروز است 
و بهار آمده است 
روز هامان 
همگی نوروز است 
دست در دست خدا باید داد 
عاشقی باید کرد 
در نبرد کرونا 
اهلِ دل،
پیروز است..

طارق خراسانی

5 فروردین 1399