برای ظهور باید قدرتمند شد و لحظه ای دست از تلاش نباید کشید ماه را باید تماشا کرد و رفت | ۱۳۹۵/۰۳/۰۱ - ۱۳۹۵/۰۳/۰۷

بیتی از حافظ

هزار عقل و ادب داشتم من ای خواجه

کنون که مست و خرابم صلاح بی ادبی است

 

حضرت حافظ

جیکاک ، توطئه از نوع انگلیسی

 

توطئه از نوع انگلیسی ، جیکاک ، مردی هزار چهره

نام « جیکاک» برای مردم مناطق نفت خیز جنوب و خصوصاً مردم مسجدسلیمان و عشایر بختیاری نامی کاملاً آشناست. نامی که به نماد شیادی ، نیرنگ بازی و حیله گری آنهم از نوع خطرناک آن یعنی انگلیسی تبدیل شده ، با گذشت قریب به 60 سال مردم این مناطق به کسانی که به نیرنگ ، مکر و حیله و البته سیاستمداری از نوع خاص کلمه مشهورند لقب جیکاک می دهند! « میجر جیکاک» مامور سازمان اطلاعاتی « انتلیجنت سرویس» انگلیس بود که سالها در مناطق جنوبی کشور به جاسوسی و اجرای برنامه های دولت متبوعش اقدام نمود. وی سالها زیر نظر « آندروود» که با اسامی « ماژور آندروود» و « کلنل آندروود» معروف است ، آموزش دیده و تجربه کافی کسب نمود. آندروود چهره ی مرموز و سیّاسی بود که مدتی ریاست بندر بصره را به عهده داشت و با قدرت عجیبی منطقه شط العرب را اداره می کرد. چند سال بعد با درجه کلنلی ریاست ادارة اطلاعات شرکت نفت انگلیس و ایران را عهده دارگردید و مدتی نیز در تهران در کسوت تاجر فعالیتهای جاسوسی انگلیس را سازماندهی می کرد.

 نقل می کنند ، جیکاک به مدت هفت سال برای شخصی از طایفه « موری» به عنوان شخصی کرولال چوپانی کرد و در این فرصت توانست با گویش ، فرهنگ ، باورها و اعتقادات بختیاری ها کاملاً آشنا گردد. جیکاک بعد از آن نیز اغلب اوقات خود را در میان عشایر بختیاری می گذراند و با توجه به استعداد خارق العاده خود در یادگیری زبان در مدت بسیار کوتاهی توانست زبان فارسی و از آن مهم تر گویش بختیاری را همچون زبان مادری خود یاد بگیرد . به حدی که تشخیص او از غیر بختیاری ها بسیار مشکل بود . خصوصاً اینکه با شگرد های خاص تفاوت ظاهری خود را نیز بوسیله گریم های مداوم با چهره بختیاری ها به حداقل می رساند و البته چنانچه حکایت می کنند آنقدر بر زبان و گویش و تاریخ و فرهنگ بختیاری مسلط بود که چنانچه کسی نیز می خواست از ظاهر او به خارجی بودنش مشکوک شود با صحبت کردن و روبرو شدن با اطلاعات او یقین پیدا می کردند که وی بختیاری است! جیکاک علاوه بر قدرت فوق العاده اش در زمینه یادگیری و تطبیق با محیط برگ برنده دیگری نیز داشت و آن شوخ طبعی ذاتی وی بود ! سرهنگ «جیکاک» مأمور ورزیده ، مکار و سری سازمان اطلاعاتی « اینتلیجنت سرویس » انگلیس در سه ماموریت ویژه به دولت متبوعش خدمات ارزنده ای ارائه کرد.
1- در طی جنگ جهانی دوم و پس از آن در ایران نقش زیادی را در جهت منافع کشورش ایفا نمود. جیکاک در جنگ جهانی دوم تلاش وافری مصروف داشت تا بر ناامنی و تنشهای موجود در بین بختیاری ها فائق آید و ناآرامی های منطقه بختیاری که به وسیله ابوالقاسم خان بختیاری رهبری می شد ، خاموش سازد. در سال 1322 شمسی دولت ایران با پشتیبانی انگلیسی ها  مرتضی قلی خان صمصام را به عنوان فرماندار شهرکرد و بختیاری منصوب کرد تا بتواند بر اوضاع نابسامان بختیاری تسلط پیدا کند.« جیکاک » افسر و مأمور اطلاعاتي اينتلجنت سرويس بريتانيا که رابطه ای صمیمانه و دوستانه با مرتضی قلی خان داشت و مرتب به دیدار خان می آمد ، نیز  دست بکار شد تا  از گسترش نا امني به مناطق نفت خيز جلوگيري کند. مهراب اميري به نقل از يكي از خوانين بختياري آورده است كه روزي جيكاك در حضور تمام سران و رؤساي طوايف بختياري با لحن تملق آميزي خطاب به جمعيت در حالي كه به مرتضي قلي خان اشاره مي كرد گفت: حضرت اشرف(يعني مرتضي قلي خان) پدر من است وهرچه امركند ما(انگليسي ها) انجام خواهيم داد. اين اظهار تملق از جانب كسي كه مأموررسمي انگليس يعني نماينده ي دولتي بود كه مي رفت در جنگ جهاني دوم فاتح شود به معناي آن بود كه انگليس در رقابت ميان ابوالقاسم خان بختياري- طرفدار آلمان- و مرتضي قلي خان طرفدار انگليس حمايت تمام و كمال را از مرتضي قلي خان خواهد داشت. (گارثویت؛1374: 229؛ غفارپور، 1384: 127)
2- جیکاک در دوران جنگ جهانی دوم ، در تحریک سران قبایل و عشایر جنوب و برپایی «نهضت جنوب» سهم زیادی داشت. چنانکه برخی منابع از جمله روزنامه « ایران ما » نیز به نقل از « یک مسافر مطلع » در این باره نوشت:
« قریب به دو هفته پیش از اولتیماتوم ناصر قشقائی و طغیان جنوب (۲۵/۶/۲۹) مستر جیکاک به همراهی «حشمت‌الدوله فرنود » مشاور قضائی شرکت نفت برای بازرسی تشکیلات محقر شرکت نفت شیراز که بیش از دو تلمبه در سراسر شهر ندارد، به شیراز آمد و پس از ملاقاتی که در باغ ارم با خسرو قشقائی نمود غفلتا سر زیر آب کرده ، ناپدید شد. مستر جیکاک با طیّاره از خوزستان به بوشهر آمد و از بوشهر تا شیراز که تماماً منطقه عشایری است، در ظرف چند روز با اتوموبیل طی کرد. گفته می‌شد که نامبرده در سر راه ملاقاتی با خوانین حیات داودی و تنگستانی و بویراحمدی و ممسنی به عمل آورده است.»(ایران ما ، 21/7/25 شماره ۶۵۲ )
3-  با خاتمه جنگ جهانی دوم جیکاک به استخدام شرکت نفت ایران و انگلیس درآمد. می گویند  حکومت واقعی مناطق نفت خیز در دست او بود. در سال 1329 شمسی که موضوع ملی شدن نفت مطرح گردید ،جیکاک برای جلوگیری از ملی شدن صنعت نفت تمام تلاش خود را بکار برد تا بتواند1- نهضت ملی شدن نفت را بی اثر و مضمحل کند ۲- سلطه استعمار انگلیس بر ایران و به ویژه مناطق نفتی همچنان استمرار داشته باشد. او علاوه بر تشویق بختیاری ها به بی توجهی به ملی شدن صنعت نفت، کوشش نمود تا در کار هیئت خلع ید از شرکت نفت ایران و انگلیس خلل ایجاد نماید. به گفته ی حسین مکی به هنگام عزیمت هیئت خلع ید به آبادان، جیکاک تصمیم گرفت عده ای را تحریک کند تا اتومبیل اعضای هیئت را از روی پل بهمن شیر به داخل رودخانه بیندازد اما این توطئه ناکام ماند. سرانجام دولت ایران که به کارشکنی و اخلال جیکاک در امر ملی شدن صنعت نفت پی برده بود وی را از ایران اخراج نمود.
جیکاک در راستای تحقق این اهداف یک جریان شبه دینی را در مناطق نفتی به ویژه محل استقرار شاخه هفت لنگ بختیاری ، سازماندهی کرد. این جریان مرموز که بیش از هر چیز بر انکار دنیا ، ترک آن ، کناره گیری از امور دنیوی و بی ارزش بودن خاک و نفت تاکید داشت ، « تولویی» یا « طلویی » و « سروشی» نام داشت. می گویند طلوعی ناشی از حالتی بود که جیکاک انگلیسی با اتصال برق بر بدن مردم ایجاد میکرد و نوعی شوک به افراد وارد می ساخت. برخی از شنیده ها نیز حکایت از آن دارد که احتمالاً از قرص های روان گردان استفاده می کرد و نوعی حالت گیجی ، بی تعادلی و هذیان گویی در اشخاص ایجاد می کرد. زیرا  «سُروشی» در بین مردم به معنی دیوانه ، مجنون ، شیدا و ناهشیارمی باشد.
جیکاک ابتدا با کمک عصای الکتریکی ، عمامه و ریش نسوز ، شعبده بازی و ساختن اشکال مار و افعی  ، باران مصنوعی و... در بین عشایر قدرت نمایی کرد و با تحقیر و غلبه بر برخی سادات و ملاهای محلی ، توانست اعتماد بسیاری از عامه مردم را جلب کند. ملاها و برخی روحانیون کم سواد بی خبر از مکر و حیله جیکاک مقهور و مغبون شده  در گوشه ای منزوی شدند و یا به جیکاک پیوسته و اصطلاحاً « سر طلویی» یا سر دسته شدند. بسیاری با تاثیر پذیری از القائات جیکاک و ایادی آن ، گروههای را  تشکیل دادند که در راس آن یک سردسته ( سرطلوعی) قرار داشت. این افراد ضمن کناره گیری از فعالیتهای دنیوی و امور روزمره ، در کوی و برزن و روستاها گشت وگذار کرده و شعار می داند « هرکی مهر علی در دلسه  ، نفت ملی سی چنسه » ( کسی که مهر حضرت علی در دلش جای دارد ، به نفت ملی نیاز ندارد) .
                                                           یا
                    تو که مهر علی من دلته                نفت ملی سی چنته
                                                          یا
         هر کی مهر علی من دلسه                  نفت ملی سی چنسه
 یعنی: هر کسی که مهر حضرت علی (ع) را در دل دارد ، ملی شدن نفت  چه ارزشی برای وی دارد.       
                                                        یا
       هر که مهر علی به دلسه                   هونه و زندیی سی چنسه
یعنی: هر کسی مهر حضرت علی در دل دارد  خانه و زندگی برایش ارزشی ندارد.
 بعضی از عشایر بختیاری زندگی خود را رها کرده و با تشکیل دسته جات متعدد و درست کردن پرچم و علم های گوناگون علی علی گویان به امامزاده ها رفته و طلب عفو و بخشش می کردند. نکته جالب اینکه جیکاک در کسوت و با لباس روحانی با سوء استفاده از معتقدات مردم دست به انحراف افکار عمومی و عوام فریبی زد  و به این اشخاص ساده لوح و بی خبر از همه جا تلقین کرده بود که وطن مشتی خاک بی ارزش است باید به فکر بهشت بود. کسی که روش و مرامش دوستی و محبت اهل بیت به ویژه عاشق حضرت علی (ع) است ، نباید خود را درگیر امور بی ارزشی مانند نفت نماید. فتنه جيکاک زمانی اوج گرفت که برای مقابله با ملی شدن نفت  به امام زمان (عج)متوسل گردید و خطاب به  عشاير بختياری اعلام کرد ، که در ملاقاتی که با امام زمان در منطقه بختیاری داشت ، امام از ایشان خواست تا به مردم اعلام کند هر کس از حضرت علی (ع) و خاندانش پيروی می کند ، دست از ملی شدن نفت بردارد.
در برخی از مناطق کار به جایی کشید که در یکی از  گروهها طلویی در روستایی از توابع اردل ، شخصی ادعا کرد خداست ، فرد دیگری مدعی شد حضرت علی (ع) است و فرد دیگری خود را قنبر  ، غلام حضرت علی (ع) نامید. این اشخاص با هدف اجرای فرامین الهی ، زنی را با تبر به قتل رساندند. در منطقه کوهرنگ پیامدهای این جریان ،وضعیت اسفباری را برجای گذاشت. بین عشایر شایع گردید ظرف دو سه روز همه مردم نابود و یا به پشه تبدیل می شوند. عشایر به بهانه اینکه آخرالزمان است اموال و دارایی خود را رها ساخته و متواری شدند ، اموال و دارایی آنها بوسیله فرصت طلبان به چپاول رفت. در بین عشایر اردل این شایعه سبب گردید تا عشایر مواد غذایی ذخیره خود را به مصرف برسانند و بسیاری از دامهای خود را ذبح کرده و خوردند.
حکایتهای زیادی از حضور سرهنگ جیکاک که بعدها به «مستر جیکاک» و در اواخر حضورش در ایران به «سیدجیکاک» معروف شد نقل می شود که برخی از آنها عبارت است از:
1- جیکاک در اوایل حضورش در شرکت نفت ایران و انگلیس به عنوان سرپرست یک دکل حفاری مشغول به کار شد. یک روز یکی از کارگران محلی از بالای دکل به زمین افتاد و در دم جان باخت. افراد محلی که از فوت فامیلشان به شدت عصبانی بودند و جیکاک را مسئول این واقعه می دانستند ، بسوی او حمله کردند. جیکاک که مرگ را در یک قدمی خود می دید ناگهان به سمت دکل حفاری حمله ور شد و با مشت و لگد به جان دکل افتاد. مردم محلی که شگفت زده بودند ناگهان ایستادند جیکاک که مردد شدن مردم را دید و فهمید انگار نقشه اش گرفته این بار  سر خود را به دکل می کوبید و با صدای بلند ضمن  ناله و زاری  به دکل بد و بیراه می گفت: که « نامرد تو برادرم را از من گرفتی» و از این گونه صحبتها... نقل می کنند که چند دقیقه بعد مردم دوباره به سمت جیکاک دویدند ولی این بار نه برای زدن و انتقام گرفتن بلکه برای دلداری دادن به او و ممانعت از کوبیدن سرش به دکل!
2- از دیگر حکایات جیکاک عصای معروف است که با آن معجزه می کرد و وقتی آنرا به بدن کسی می زد به آن شوک عجیبی منتقل می شد! جیکاک مدعی بود عصای او بهترین وسیله برای تشخیص حلال زاده بودن افراد است و با همین شگرد بسیاری از کسانی را که به دلیل مختلف می خواست از وجهه اجتماعی و قدرت بیندازد، تخریب می کرد ! بعدها فاش شد که در عصای معجزه آسای مستر جیکاک جز یک پیل خشک الکتریکی و یک مدار ضعیف انتقال برق هیچ چیز وجود نداشته و جریان ضعیف برق باعث انتقال شوک الکتریکی به افراد نگون بختی می شده که مستر جیکاک هنگام تماس عصا با آنها ، دکمه وصل جریان را فشار میداده !! جیکاک برای اثبات حقانیت خود نیز از این عصا استفاده بسیار برد و به مردم می گفت که چون صاحب کرامت است شبها به اذن خدا نوری در پیش پایش روشن می شود تا بتواند راه را از بیراه تشخیص دهد. مردم شگفت زده بارها شب به دنبال وی راه می افتادند تا شاهد درخشش نور در پیش قدمهای وی باشند. وی با این کار نه تنها اعتماد و اعتقاد مردم را به خود جلب می کرد بلکه جایگاه و موقعیت سادات و برخی روحانیون را بسیار تضعیف می ساخت.
3- در مجلسی او حاضران را دروغگو معرفی می کرد و هنگامی که قرار بر اثبات شد، کبریتی روشن کرد و گفت: هر کس راست بگوید این کبریت ریشش را نمی سوزاند. اول کبریت را به ریش خود گرفت که نسوخت سپس ریش تمام افراد ساده لوح حاضر را سوزاند. به آنها قبولاند که دروغ گفته اند و البته بعد ها مشخص شد که ریش او مصنوعی و نسوز بود .
4- اقدام بعدی جیکاک پوشیدن لباس روحانیت و عمامه گزاری وی بود! جیکاک مجلس وعظ و منبر برپا می کرد و آخرش هم روضه امام حسین میخواند و وسط روضه موقعی که همه داغ می شدند ناگهان عمامه خود را به درون آتشی که وسط مجلس بود پرتاب میکرد!  عمامه نمیسوخت و جیکاک آنرا به عنوان معجزه خود بیان میکرد و ادعا می کرد که  سید  واقعی اوست. هیچکس را  به سیدی قبول نداشت چون عمامه آنها در آتش میسوخت! از اینجا بود که او به «سید جیکاک» معروف شد..وی بارها درحضور جمع کثیری از مردم ، سادات را به مبارزه می طلبید و با نمایش دقیقی که ارائه می داد ، مردمان شگفت زده را به خود متمایل می کرد و سادات را مغبون و منزوی می ساخت. اعتقاد مردم را به سادات دچار شبهه و تردید می نمود.

ماه را باید تماشا کرد و رفت:

آن زمان رادیو و تلویزیون ماهواره ای نبود و روباه پیر برای چپاول ثروت ملت ایران از جیکاک ها سود می جست.

امروز روباه پیر نیازی ندارد از انگلیس کسی را به داخل کشور بفرستد، وقتی نوری زاده های عاشق زور و زر هستند چرا به خودش زحمت پرورش نیروی خودی در کشوری بیگانه را بدهد؟ کانال های ماهواره ای در اختیار آنان قزار می دهند.

یک مطرب هفتاد ساله را جوان 20 ساله می کنند و به لحاظ مالی او را حمایت می کنند و امکانات وسیع تبلیغی در اختیارش می گذارند.

خواندن و شنیدن این مطالب واقعن درد آور است.

هنوز مطلب بزرگمرد تاریخ انقلاب اسلامی حضرت آیت الله طالقانی را فراموش نکرده ام  که فرمود: « هر کس در مقابل انقلاب اسلامی بایستد نابود خواهد شد.» و باید نابود شود زیرا انقلاب با کسی شوخی ندارد.

ما حاضریم با سختی زندگی کنیم ولی بزرگمردان کشور ما در  تقویت دو حوزه سرمایه گذاری کنند:

1 - حوزه ی نظامی

2- حوزه ی امنیتی

این دو که قوی باشند دشمن توان نفوذ نخواهد داشت و وقتی دشمن از کانون انقلاب دور باشد اتفاقات مبارکی رخ می گشاید و کشور به سرعت رشد خواهد کرد.

خیلی آدم

از : ملک الشعرای وبسایت شعر پاک، حضرت استاد محمد حسن صباغ کلات
...........................................

قصه ای پرغصه را، یک گوش، محرم هست؟ نیست

زخم ، اگر نا سورشد ؛ محتاج مرهم هست؟ نیست؟

 

بر کـدامیـن دسـت  ؟ بایـد  داد ؛ دســتی در وفـاق

بر رهی ، در هیچ راهی، رحمتی، خم هست ؟ نیست

 

قلب عـاشق ، یک صنوبر نیست ؛ مفت چنـگ کوف

برخماران ،گرسبو بشکست؛ ماتم هسـت . نیست ؟

 

کعبهء  مینو دل ست ؛ آنگه ، که مینا یش، شکست 

بی خبر ازآن نباشی ؛ در شما هم ، هست ؛ نیست ؟

 

هیچ قدسی، هیچکس را، اختصاصی نیست؛ نیسـت

کو غدیرت؟ تا بنوشم؛ خم، مرا،کم هست؛ نیست ؟

 

مَی گساری را ، حریفی کهنه ، می خواهم ؛ نه ، خام

در خم صد اربعین؛ لب ترکنک ؛ نم هست؟ نیست

 

در علی ، ما  یازده خـورشــید ،  وارث ، دیـده ایم

این تلألؤ ، تعبیت در نقش خاتم ، هست ؛ نیسـت ؟

 

نبض عشـق مرتضـی ، دسـت رضــا ، زد ؛ بر سلام

عاشقی را، این لوازم سخت ! مبرم، هست ؛ نیست؟

 

مهـدیا ! رویی نما ؛ هر بیخودی، خود، ارتشی است

یعنی:آدم آدم است ؛ و خیلی آدم ! هست ؛ نیست؟

 

...............................................................................

A   -  عروض –

بحر  ، بحر رمل است . و وزن ، چهار رکنی . در زحاف محذوف

تقطیع  : [ یعنی : آدم آدم است ؛ و خیلی آدم ! هست؟ نیست ؟]

الف - ( یعنی آدم ) = ( یع / نِ/ یا /دم ) = فا/ عِ / لا/ تن /

(یاء « یع/ نی»  از « سبب نی» جدا شد ؛ و با آی  آدم ، ترکبب شد . = نِ/ یا  =  و وتد ساخت )

در حالیکه ، (یع / نی / ) دو سببی بود . ( آ / دم ) هم . دوسببی . و همنوایی با موسیقی اصلی غزل، نداشت .

فا/ ع / لا / تن = فا / علا / تن ....= سبب .وتد ... سبب

 ب - ( آدم است ؛ و )= ( آ / دَ/  مس / توُ ) = (ــــ 7 ــــ ـــــ )

«م» را از «دم » جدا کردیم ؛ و با رابطهء «است» ترکیب کردیم . و «ت» را به آوای بعدی دادیم .

که (« واو»   حرف ربط بود ؛ وباهم ترکیب شدند ؛ شد «تو» = «تُ» ومی دانیم ؛ واژگان دوحرفی 

را ،که هست یا ساختیم .  اختیار داریم . بکشیم . یا نکشیم .

در این جا. لازم است . بکشیم . و  می کشیم ؛که  می شود (توُ)...تا ، که سبب بشود

ج – (خَی / لِ/ یا / دم ) = باز همانطور عمل شد . «لی» را ، به « لِ » و «ی» بدل کردیم .

و «ی» را ، با « آ» ی آدم ترکیب. « خَی » سبب اول شد و « لیا » ، وتدش .

« هست » = هجای کشیده(4حرفی) = ( ــــ 7 ) و « نیست » هجای کشیدهء(5حرفی)پایانی ،

که همیشه ، بدل به هجای (بلند ) می شود

B - واژگان –

سور = خوش . خوش خیم .... ناسور = بدخیم...(در عربی... ناصور= لاعلاج )

گاه ، نگارش ، فقط معرب است .مثل : قفس = قفص 

گساردن = نوشیدن . خوردن ..... غم . مَی . و. ...گساریدن ...هم 

C -  معنی مصراع = نبض عشق مرتضی ......

مکتب علوی (وارث اسلام نبوی) ، با رضا و تسلیم است . با ایهام به امام رضا و اسلام و و..

D  -  بدیع = خم صد اربعین. در مقام اغراق است .... .و. تلمیح به :

 آ - [که ای صوفی ! شراب ، آنگه شود ؛ خوش ....که در شیشه بماند ؛ اربعینی ] حافظ ...

کهنه کردن شراب برای مرغوبیت آن . غنی سازی الکلیک .

ب -  تلمیح به : نمایشنامه ء «آدم آدم است » . از برتولت برشت..هم  دارد .

که چالش ، همین است : که آدم ، فقط ! آدم است .تنها موجودی که حتی خود را هم می زند 

که اصل هو هویه فلسفی است .مثال :  فاطمه ، فاطمه است . ..دکتر علی شریعتی .

E  -  دستور زبان =

اولی-  اربعین =اربعون =  اربع + ین = چهارم + علامت  اعدادی که  ده  تا ده تا شمرده شوند .

ده... بیست ......سی.....د راعداد عربی از عقود است

 چهل  =..چله .( شب یلدا )  از اعداد مقدس ملل . خاصه در تشیع (اربعین حسینی ، بیستم صفر).

چله نشینی = اعتکافی برای مرادی .نذری .. ؟ یا ، ریاضت .و نیز ، مراقبه برای مکاشفه . در عرفان

دومی - آدم = اسم خاص که به جای عام مصطلح شده (آی...آدم ها ...  .) نیما... که غلط است .

و بهتر بود (آدمی ها )...یا ( آدمیان ) باشد (بِه ؛ ز آدمیان  مردم آزار ) سعدی

. ودر مواردی بهتر است بگوییم . صفت شده . مانند بسیاری از نام ها . که معنای صفت هم می دهند .

آدم شد = بسیارخوب شد . خر شد = بالعکس همو . (صفت)

و گاه از مفهوم ایجادکردهء جدید ، دوباره ، اسم می سازیم . با (یاء مصدری ) .

سگ ، اسم است . سگ شد ؛ مثلاً : وحشی شد ...

ولی ،  (سگی ، بگذار ؛ آخر مردمانیم . مولوی ) سگ بودن را .(اسم مصدرصحیح)

که به غلط ، مصدر عربی جعل می کنیم = سگیت ،خریت . خوبیت و.... بر قیاس انسانیت و...

« ئیّت »  علامت مصدری عربی است . برای واژه پارسی صحیح نیست . انگ بیگانه زدن . عکسش درست است .

[ عاشقی را ، این لوازم ....   ] .. کلمه ، اسم صفت فاعلی عربی است ، با (یاء مصدری پارسی) ..یا هر علامت دیگر .

سومی - خیلی = خیل = گله .گروه .(چو، از خیلی ، یکی، بی دانشی کرد ) سعدی

 برای تعداد است . در اندازه های دیگر صحیح نیست .مثل :[  هوا ، خیلی ! گرم است ]

گاه برای اهانت . تمسخر ، می شود گفت : [ خیلی آدمی ! ]

چهارمی – لب ترکنک = به عنوان چشیدن = به اندازه ء لب ترکردن = کنایه از اندکی .قلت .

مانند : ناخنک...نوک ناخن چیزی برداشتن . باندازه ناخن . .

 چشمک = چشم به هم زدن سریع . کوتاه

پسوند «ک» مفاهیم بسیاری... القاء می کند با واژه ...که (به امید خدا ) می نویسیم ......

تو آن دلیل خدایی

 

تو آن دلیــل خدایی که حاضری امّا
بـرای آمـدنت نـدبه خوانده ام ؛ آقا

خدا کــند که بتـابی  به باور مـردم
و گل کنی به بلنــدی عشق در دلها

تو فصل آخر منظومه ی خدایی عشق
تمام ِ سوره ی یاسین ، طلیعه ی طاها

قــیامِ  حتمی عشقی ، قـعود در قلبم
ســرادقات جمـال ِ تو ، جنت المـأوا

بیاکه بی تو چه سرد است فصل ایمانم

و با تو سبــز و بهاری ، تمــام باورها

"رضا محمدصالحی"

الهي بيامرز و ... وانگه ببر

تکرار

سوگند نامه + مناجات نامه

سو گند نامه

خدايا...، به ذرّاتِ عالم قسم
به آن اشرفِ خِلقَت آدم قسم

به "نوترينو" هايت كه پيغمبرند
به عالم پيام تو را مي بَرند

به "نترون"، "كوارك" و به ذاتِ خودت
به "لپتون"، "پروتون" كه ماتِ خودت

به هر ذرِّه ات "فِرميون" ها "بوزون"
به خورشيد و ماهَ ت، سرودِ "فتون"

تو را قَسمَ ت مي دهم بر ولي
به آن اولين پادِشاهم...، علي

بر اين آسمان هاي پُر رمز و راز
به جان هاي پاكي تو را در نياز

به عشقي كه مَركب ورا جان بود
به روحي كه از تو در انسان بود

به روحي كه گسترده در هستي است
شرابي ز تو خود كه بر مستي است

جهان را به وحدت تو دستور دِه
ز خود بيش از اين ذرِّه را نور دِه

بگو تا بيايد سرودِ غدير
بيايد ز پرده برون بي نظير

بفرما كه عالم نه بَر غم رود
نه بَر راه پُر پيچ و پُر خم رود

همه اهل ايمان به هر دين و كيش
به گِرد هم آيند و ياري خويش

بخوانند تنها فقط يك سرود
كه تا زهره با رود گويد: « درود »

«بني آدم اعضاي يك پيكرند
كه در آفرينش ز يك گوهرند»

مناجات نامه

اگر هستم ای دوست همواره مست

به عشقت اَتُم های ذهنم شکست

الهی، تویی هر چه بالا و پست

ندیدم بجز تو یکی ذرّه هست

تویی کار ساز و تویی رهنمای

تو پروردگارم به هر دو سرای

شباهنگِ هرکوچه باغم، تویی

به شب های ظلمت، چراغم تویی

چه غم دارم اینک که دارم تو را

تو را دارم و غم به سینه چرا؟

نه زوری و زر، از تو دل خواسته

به وحدت فراخوانده، برخاسته

الهی دوی را ببر از میان

به وحدت بپا کن بنای جهان

به هر ذرّه دیدم تویی در میان

به تسبیح تو ، ذرّه تا کهکشان

به گردون اگر ذرّه معبود شد

شعور تو در ذرّه مشهود شد

از آن تا نگردد جهانی تباه

تو را کُنه ذرِّه بود بارِگاه

به جبری که در ذاتِ هستی بود

مرا اختیاری به مستی بود

به مستی، به هر لحظه، لیل و نهار

زجان می ستایم تو را ، ای نگار

تو دانی گِلِه بر زبانم نبود

به اوجم بری یا به پستی، درود

مرا بِه از این نیست حرفی دگر

الهی بیامرز و وانگه ببر

طارق خراسانی

میلاد  قائم آل محمد(ص)حضرت مهدی(عج) بر عموم مسلمین جهان مبارک باد

 

بی تو ای گُل هست دل آکنده از غم ، دیده پر خون
با تو تنها دست می یابد دلم بر گنج قارون

از چه رو شیون نباشد کار من ، جز شیون آیا
کار دیگر هم  مگر در هجر لیلی داشت مجنون

برتری از هــر چه زیبائی است در دنیا بلا شک
جز خدا هر چیز دیگر نسبتش با توست مادون

چشم هایت را چرا داری دریغ از ما،نخواندی ؟
« لَن تَنَالوا البِرَّ حَتَّی تُنفِقُوا مِمَّا تُحِبُّون »

تا ابد من سر زکویت بر نخواهم داشت،زیرا
کز ازل ایزد سرشتم  را به عشقت کرد معجون

می گریزد هر کس از عشق ار بلائی را ببیند
من خریدارم بلاها را به جان بی چند و بی چون

جمعه ها هر هفته  می آیند و در چشـم انتظاری
تا به کی باید زند چشمان ما، از کاسه بیرون

سر به سر گر می گذاری ناز شصـتت با من، امّا
اشک هایم را نمی بینی که شد چون رود جیحون ؟

تا به کی باید شکیبائی  کند دل تفرعُن
موسیای دین ما را جز تو آیا کیست هارون ؟

کم نخواهد شد زحُسنت هیچ ،بل خواهد شد افزون
حمله آوردی , زدی بر قلب ظلمت گر شبیخون

هر یکی از مثنوی هایش دلم صدها غزل شد
هر غزل دیباچه ای بر شرح آن چشمان موزون

طبع من اکنون شکوفا نیسـت،خواهد شد شکوفا
آنزمان کش مژده آید ( شد مشعشع  شمع شمعون )

از : آقای ابراهیم حاج محمدی