سالیان سال آدم جان که خوابت کرده اند
قوم نا اهل خراباتی ، خرابت کرده اند
سیب و گندم ؟ از خجالت آه ، آبت کرده اند
عرشیان، “اهل بهشت” اول خطابت کردهاند
بعد از آن اما، سزاوارِ عذابت کردهاند
اهلِ دل با چشم سوّم دیدنی ها دیده اند
قومِ تزویر از تو نقشی پُر خطا اَفریده اند
مثل زالو بر تنِ مظلومِ تو چسبیده اند
خوشه خوشه حاصل خونِ دلت را چیدهاند
گندمانه زیر سنگِ آسیابت کردهاند
آی آدم، عاشقی کن، غیر از این کارت خطاست
سیب و گندم تهمت است و هم دروغی نارواست
بی گمان در پرده ها ابزار استحمار ماست
پیکرت تصویری از آتشفشان زخمهاست
رنجها، دریایی از دردِ مُذابت کردهاند
آی آدم ، خُفته در خوابِ گرانی، بس گران
در هبوطی تا ابد ، شک نیست بر این گفته ، هان
بنده خواهندت یقین دارم، نشان بر این نشان
حَشر و نَشرَت با ملائك بود و جایت آسمان
تا به خاک افتادهای،آدم حسابت کردهاند!
تو کجا در عرش بودی نازنینم چون رُبات ؟
سجده ها کردند خوبان الهی ،خاکِپات
بهر سیبی حضرتِ رحمان کند آدم، رهات ؟!
شبنمآسا میدرخشیدی به گلبرگ حیات
غرق، در آغوش گرم آفتابت کرده اند
خون شد آخر دل، چه لرزان قامتت مانند بید
غول افیون سینه ات را ذرّه ذرّه می درید
آه و صد آه و هزاران آه می باید کشید
در میان سینهات جای دل، آتش میتپید
روی هْرمِ سرخیِ آهت کبابت کرده اند
حق ستانان بشر؟!! در حیرتم از بودشان[۱]
جمله شیطانند و آدم کی بود مسجودشان
خوب سرخ ات کرده اند با چوب قیر اندودشان
بعد با انگشتهای سرد و خونآلودشان
تکه تکه مزّهی جامِ شرابت کرده اند
لیک دیدم روز و شب در فکرِ پروازِ خودی
عاشقانه در پی حوّای همسازِ خودی
راز ها در دل نشسته، حافظِ رازِ خودی
ناگزیر از انتشارِ عطرِ آوازِ خودی
گرچه با پیرایههای خار، قابت کردهاند
زندگی گلزار بود از دور و از نزدیگ، پوچ
وَه چه شادی وار بود از دور و از نزدیک، پوچ
آرزو بسیار بود از دور و از نزدیک ، پوچ
زندگی سرشار بود از دور و از نزدیک، پوچ
سالها، همواره مشغول سرابت کرده اند
نازنینم شد به نامت "باغِ آدم" ، سبز باش
غم ، تبر در دست دارد، ریشه در غم ،سبز باش
زیرکانه ، عاشقانه با چَم و خَم ، سبز باش
مثل ذهنِ سروها تا واپسیندم، سبز باش
تيشهها از ریشه وقتی انتخابت کردهاند
بشنو این پایانِ حرفِ ماست ، باشد راست ، راست
ناخدا در بازی طوفان همیشه با خداست
فرصت عشق است و نومیدی برای ما بلاست
تا تهِ فنجان فرصت را ننوشيدن، خطاست
لحظهها، حتی اگر دیگر، جوابت كردهاند
طارق خراسانی
بداهه
مخمس با تضمین از غزل خانمغزل آرامش
[۱] . منظور سازمان حقوق بشر است
۳۱ فروردین