جهان آفرین بر جهان یار باد ماه را باید تماشا کرد و رفت | ۱۳۹۱/۱۰/۰۱ - ۱۳۹۱/۱۰/۰۷

عشق آزادی قسمت اول و دوم

متبع : Douredari.rozblog com

عشق و آزادی - قسمت یک

قال علی (ع): رأس استبصار الفکرة

علی(ع) می فرماید: اساس بصیرت اندیشیدن است

دو ماه تمام روی وب سایت surood.rozblog com کار کردم و عاقبت به یک جایی آن را رساندم و آن وب درباره مسایل عرفانی و شعر و ادب بوده و هست ولی در این وب به موضوع عشق و آزادی خواهیم پرداخت و میدانم کار بسیار سخت و بصیرت و شجاعت می خواهد اما من در حد فهم خودم مدار آزادی را جسته ام و سعی می کنم بر آن مدار حرکت کنم و برای شما عزیزان هم آن مدار را تعریف خواهم کرد، اگر دایره ای رافرض بفرمایید نقطه ی مرکزی ولایت است حال شما نوک پرگار را اگر دقیقا بر آن نقطه استوار سازید می توانید شعاع کار خود را افزایش دهید و دیگر این شعاع حد و حصری نخواهد داشت ، بالاترین نیروهای مملکتی ما بعد از مقام ولایت روسای سه قوه و کارمندان عالی رتبه ی دولت هستند اگر واقعاً و به عدالت نقصی در هریک از اعضای قوه قضاییه و مقننه و اجراییه ملاحظه فرمودید باید بگویید و اگر نگویید مسئول هستید و روزی قطعا در مقابل خدا مورد سئوال قرار خواهید گرفت ، ما آزاد هستیم حرف حساب بزنیم ولی با ادب اسلامی نه با توهین که توهین در قوانین اسلامی ما مجازات دارد حال می خواهد فرد توهین شده رییس جمهور باشد یا یک رفتگر هردو به میزان مساوی حق دفاع از حیثیت خود را دارند و حال چرا عرض کردم باید ولایت گرا باشیم؟ اگر واقعاً مسلمانیم و دروغ و ریایی در کار نیست "ولی" جانشین پیامبر اکرم است و از طرفی بزرگی از جامعه ی معنوی دینی ست که اندیشیدن به همین موارد ما را ملزم می کند که شدیداً به مقام ولایت احترام بگذاریم و من درسال 1354 که هنوز انقلاب اسلامی پدیدار نگردیده بود در نشست های شیانه دانشجویی به دوستانم عرض می کردم که اگر شاه برود و حکومت شاهنشاهی سقوط کند و کشور را سیستم ریاست جمهوری اداره کند به لحاظ اقتصادی و رشد علمی با شکست های فاحشی روبرو خواهیم شد و البته در آن زمان هم از ولایت فقیه به اندازه سرِ سوزنی خبر نداشتیم و دانش ما در این خصوص زیر صفر بود و چون دوستان علت را از من پرسیدند گفتم فساد اقتصادی و تمایل به انجام آن در کشور ما سابقه دیرینه دارد و "شاردن" در سفر نامه خود به ایران به صورت دقیق از این بیماری مزمن در بین مردم ما پرده برداشته است و در آن جلسه هیچ کس فکرش قد نداد که یک راه حل مناسبی برای این معضل بزرگ پس از سقوط نظام شاهنشاهی ارایه دهد تا انقلاب شد و حضرتِ امام(ره) آن حکیم عالیقدر اسلامی آمدند و دیدیم که ولایت فقیه را قبلا مطرح و دستورات و راهکارهای زیبای اسلامی برای آن در نظر گرفته بودند و کاملا به دغدغه ی خاطر امثالِ بنده توجه داشته بودند و بهتر از جناب شاردن فرهنگ ملت ایران را می دانسته اند، ولایت فقیه حکم همان سلطان را دارد ولی سلطان اسلامی که بنده ی هیچکس جز خدا نخواهد بود و ایشان این مهم را در کشور نهادینه فرمودند و دشمن هم مطلب را از همان اول ماجرای ولایت خوب گرفت او می داند که با ترفند های خاص خود رییس جمهور را در مقطعی از زمان می تواند بخرد ولی استکبار محال است که بتواند ولی واقعی مسلمین را که جز از خدا از احدی فرمان نمی برد را خریداری کند و به همین دلیل تمام هم و غم خود را برای نابودی ولایت مصروف داشت و نمونه های فراوانی را در این خصوص دیده و تجربه کرده ایم که اوج آن فتنه ی بزرگ و حساب شده ی سال 1388 بود که سازمان سیا و موساد با تمام توان آن را سازمان دهی و مدیریت کرده بودند و از آن جایی که خداوند سبحان حافظ انقلاب اسلامی ست و بارها بنده عرض کرده و می کنم این انقلاب قائم به شخص نیست و قائم به ذات اقدس الهی ست و به قول زنده یاد مجاهد نستوه ، خداوندِ عشق و آزادی حضرت آیت الله طالقانی(ره) هرکس در مقابل انقلاب اسلامی(ولایت فقیه) بایستد نابود خواهد شد و بر این گفته کوچکترین شک و تردیدی نباید داشت و به جد می گویم ولایت فقیه از اول انقلاب تا به امروز بیشتر از سوی خود قشر روحانیت تهدید شده است تا کسانی دیگر، و علت آن است که در جمع روحانیون و به عبارتی طلبه ها کسانی هم بودند که به کوزه ی آبی که شهید آقا مصطفی خمینی آب می خورد لب نمی زدند و آن را نجس می پنداشتند و آن هم بدین دلیل که حضرت امام عاشقان به حقیقت وجود کاملا پی برده بودند و از این اقشار ناآگاه در جامعه ی دینی فراوان است و از طرفی در عصر ظهور اسلام گروهی به پیامبر اکرم بُخل می ورزیدند و حال به ولی حاضر کسی بُخل نورزد؟ مگر می شود به والله من با چشمان خودم دیدم پدر و مادری به زندگی فرزند خودشان حسادت ورزیدند و جنایت ها کردند حال افراد به ولی حسادت نورزند؟! امکان ندارد و این حسادت جزو بیماری های خطرناکی ست که در کشور جا خوش کرده و افراد ضعیف النفس و کم دانشی آمدند و مراکز فرهنگی ما را با پُررویی تمام در چنگ گرفتند و هرگز نتوانستند یک گام مثبت برای ارتقاء اخلاق جامعه بردارند و البته من نادان نیستم و به قول آقای قرائتی عزیز کم عقل و یا بی عقل نیستم و اگر هم باشم خدایی دارم که دانای دانایان است و این بنده از او کمک و یاری می گیرد، بله ما درگیر دشمنان خارجی و داخلی بودیم و مجبور شدیم که از افرادی برای پست های حساس فرهنگی استفاده کنیم تا ضربه ای به نظام وارد نشود ولی آنان با ندانم کاری های خود اخلاق را در جامعه به حضیض ذلت کشاندند، اصلا یکی از اهداف انقلاب اسلامی رشد اخلاق اسلامی در کشور بود الان می بینیم که چقدر دختران جوان تن فروش داریم، چقدر زنان شوهر دارِ چند شو داریم ، الان می بینیم که وقتی یک خانم در خیابان منتظر تاکسی ایستاده چند تا ماشین برایش چراغ داده و بوق می زنند و یا در ادارات فساد های اقتصادی چه بیدادی می کند، ریا و ریاکاری غوغای خودش را دارد و بازارش به اندازه کافی گرم است من به هیچ وجه مرکز قدرت معنوی را مقصر نمی دانم علت در دو جا بوده است یکی قوه قضاییه و دیگری برخی از دزد ها و بد اخلاقانی که خود را در جامعه ی شریف روحانیت جا زده بودند و به قول حضرت ایت الله بروجردی(ره) دزدی در لباس طلبه !! و از همه مهمتر ضربات مرگبار دشمن بود که نگذاشت حواس بزرگان دین به مسایل خاص اخلاقی جامعه معطوف گردد، خدا خیر دهاد و سلامتی به برادر عزیزمان آقای قرائتی که یک تنه کار یک سپاه را در کشور انجام داد(اگر ایشان نبودند واقعاً چه می شد؟) و اگر خواسته باشم از ایشان بگویم باید سی و چهار سال زندگی و کار های فوق عالی ایشان را دقیق بنویسم که واقعاً قادر به انجام آن نیستم و یک هبئت قوی و کار آمد برای این مهم لازم خواهیم داشت .

فوه قضاییه ی ماهم همان سیستم زمان شاه بود و هست ولی احکام اسلامی جایگزین احکام گذشته شده و من یقین دارم با حضور جناب آقای لاریجانی فوه قضاییه ی ما تغییرات شگرفی را در خود خواهد دید بگیر و ببند قضات و نیروهای دفتری مشکل را حل نمی کند من معتقدم باید حقوق قضات بسیار عالی باشد مگر ما چقدر قاضی داریم قوه ی قضاییه که مانند وزارت آموزش و پرورش نیست که بگوییم یک میلیون و یا بیشتر کارمند دارد زمان حضرت آیت الله شاهرودی در مقابل دادگاه شهید بهشتی گروهی از قوه قضاییه آمده بودند و با مردم صحبت می کردند و فیلم هایی تهیه می شد بنده همان زمان گفتم که قضات باید در رفاه کامل باشند من در خصوص قوه ی قضاییه ایران می توانم چندین کتاب بنویسم هم از زیبایی ها و هم از زشتی هایش، بعنوان مثال اگر ما دادگاه انقلاب و آن قضات مومن و قاطع و فرهیخته اش را نداشتیم الان سال ها بود که از انقلاب اسلامی هیچ خبر و آثاری نبود(البته در آنجا هم گاهاْ اشتباهاتی نیز صورت گرفته است) و در دادگاه الهیه بنده قاضی مومنی را دیدم که شلوارش را رفو کرده بود و در هر صورت آن رفو کاملا به چشم می آمد و پرونده های میلیاردی داشت و محال بود که حتی از محقِ پرونده مبلغی بعنوان پاداش دریافت کند در مشهد معینی بزرگوار را دیدم که از قضات ولایتی واقعی بود و پدرش هم اگر در مقابل او بعنوان متهم قرار می گرفت چشم هایش را می بست و به عدالت می پرداخت من همین جا، جادارد به ریاست محترم قوه قضاییه عرض کنم این قاضی قاطع و مسلمان بسیار با سواد و با سوابق مافوق درخشان را خدا آفریده برای دادسرای مفاسد اقتصادی ای کاش بتوان از وجود وی در تهران سود برد.

عشق و آزادی - قسمت دوم

قال علی (ع): رأس استبصار الفکرة

علی(ع) می فرماید: اساس بصیرت اندیشیدن است

در قسمت اول عرض شد که آزادی در حکومت اسلامی باید بر محور ولایت باشد قطعاً افرادی آگاه و ناآگاه ، دوست و دشمن با این حرف من شاید مخالف باشند و بگویند آزادی باید بر مبنای دستورات الهی در قرآن کریم باشد حرف این افراد قطعاً صحیح و بی عیب است ولی داستان مثل آن می ماند که لقمه نانی را هفتاد بار دور سرمان بچرخانیم و سپس بگذاریم در دهان، اصلاً فلسفه ی وجودی "ولی فقیه جامع الشرایط" در حکومت اسلامی چیست؟ "شخص ولی" دین و احکام الهی را بهتر از همه می داند؟ پس برای آفرینش آزادی باید ولی محترم مسلمین اولین فردی باشد که رساله ای در خصوص آزادی در جامعه ی اسلامی را تدوین کند (تا مردم چه خودی ها و چه امتِ دیگر ادیان و حتی لائیک ها آن را بخوانند و ببینند اسلام عالی ترین مکتب الهی - جهانی ست که می تواند عشق و آزادی را به تمام ابنای بشر هدیه کند) سپس بخاطر آنکه همه در تایید آن رساله شریک باشند به نظر خواهی گذاشته شود.

دیروز پس از برنامه گلبانگ رادیو ایران دوستان ما در رادیو مبحثی را به نام آزادی داشتند و بسیار کار قشنگی بود خدا کند این بحث مستمر و ادامه دار باشد ولی مطالب بسیار خام و گاها از مبحث آزادی خارج بود، اشکالی نمی گیرم چون مبحث آزادی و تلاش برای آفریدن آن کار بسیار سختی ست و باید از گفتار های محکم و صحیح آن هم بی غرض و مرض استفاده شود، سال هاست ما در گفتار مولای متقیان سی مرغ آزادی را به زیبایی نگریسته ایم ولی هیچ کدام ما حاضر به پرواز این سی مرغِ زیبا بر آسمان دلِ خود نیستیم به توضیح بهتر اگر در قرآن کریم نعوذبالله خداوند می فرمود زنا و می گساری و دزدی و آدم کشی حداقل مباح است الان تمام مردم کره ی خاکی مسلمان شده بودند، یکی از عوامل عناد با اسلام همین مسایل است که گروهی دزد و رذل و خود خواه ، خوشگذران و تابع و اسیر نفس خویش دوست دارند دست به هر کاری بزنند و کسی هم به آنان نگوید بالای چشمتان ابرو، بنده به جرأت می گویم اگر ده نفر در این سیاره ی بلا زده بر ضدِ زندان و دار و خشونت با انسان و حیوان باشد قطعاً یک نفر از آنان حقیر می باشد ولی بنده می گویم با افرادی که فساد جنسی خطرناک دارند و خصوصاً کودک آزاری می کنند و گروهی که فیلم های ماهواره ای را می بینند و بعد مثل آب خوردن به سرقت و آدم کشی دست می زنند باید به شدت برخورد شود، گرچه بنده علت و ریشه ی این مشکلات اخلاقی در جامعه را در این سه چیز می بینم، الف - فساد اقتصادی و تقسیم ناعادلانه کار و ثروت بین مردم ب - کم کاری و یا بَد کاری معلمان اخلاق ج - روش ها و بر خورد های غلط دستگاه قضا که در این باره باید بیشتر توضیح دهم ، دستگیری متهم و به زندان کشاندن مجرمین دردی را دوا نمی کند اگر جرم سنگین و در حد اجرای حکم اعدام است باید مجرم اعدام شود و اگر در حد زندانی کردن به امید ندامت و استغفار فرد از کار های زشت خود است زندان اصلا جای مناسبی برای این کار نیست چون در آنجا مجرم و تبه کار معلم رفتارهای ناصواب برای آن کسانی می شود که گاهاً به جرم چک بی محل به زندان آمده اند و او همه را به فساد می کشاند لذا تنها کار خوب و پسندیده این است 1- اردوهای کار و تلاش حفاظت شده تاسیس و این افراد به آن شهرک ها منتقل شوند تا هم آموزش فنی حرفه ای ببینند و هم کار کنند و بدن آنان کار آزموده شود و پس از آزادی از زندان با روان شناس خوددر زندان ارتباط مداوم داشته باشد و برای امنیت جامعه به پای وی رد یاب الکترونیکی نصب شود تا از محدوده ی تعیین شده تجاوز نکند و به توضیح پایانی کاملا زیر نظر باشد.

 

 

خطِ عشق

ز دامانت ای دوست دستم نگیرم

                               «کجا عاشقی کرده؟آنجا بمیرم»

مرا گنـج عالـم که در خـانه است

                                کجــا گفته ام ای تـوانگـر فقیـرم؟

اگر خطِ عشقی به دفتر کشیدم

                                زِ کــوی شهـیـدانِ پَـرپَـر سفیـرم

بصیـرت مرا عاشقی داده است

                                 بیـــا در کــلاسِ محـبــت دبیـــرم

نخـوردم غم زندگی را که طفـلی

                                 یُـدَم، گــفـتـه ام زان کـــه سیـرم

بـگــو بـر بخـیـلـی کـه بَـدگــو بـود

                                 یه عصرِ خودم بی خبر،بی نظیرم

                غــــلامِ در خـــانه ی عــاشــقـانـم

                بـه ملــک ادب بی گمـانی امیـــرم

                                     ۶دی ۱۳۹۱طارق خراسانی

قــدحِ بـاده بـیــاور بـرســـــان امــــدادی


ســاقـیـا بـاده بیـــاور برســان امــدادی

                        که بَــرَد عمر، اَجـل بی خبــر و فـریـادی

من و هر قطـره می حـالِ عبـادت داریم

                         شیخم از آن، خبـرِ لطـفِ خـدا می دادی

با جگر گوشه ی مردم شده کارم زاری

                         جرمم این است که گوید تو مرا اُستادی!

تا نگیـری تو مــرادِ دل خــود هیـچ مــرو

                         ای که در کوچه معشوقـه ی ما اِستادی

لاله دیری ست قدح بُرده به دستان دعا

                         تا کــه شیرین بزند بوسـه لـبِ فرهـادی

صیــدِ دردام و فرامُش شـده ی صیــادم

                         نکند رحــم، به صیــدِ دلِ خــود صیــادی

عیـب در ذرِّه ندیدیم و گنـاه اسـت، مگــو

                         ناصـح شــهر، کـه همــواره پـیِ ایـرادی

            گاه پرواز رسیـده ست، خـدا را سـاقی

            قــدحِ بـاده بـیــاور بـرســــان امــدادی

                      ۶دی ۱۳۹۱ طارق خراسانی

 

بخوانید و عمل کنید ، آنگاه لذتش را ببرید


جملات و سخنان قصار و بسیار آموزنده بزرگان
جملات و سخنان قصار و بسیار آموزنده بزرگان
نبردهای زندگی همیشه به نفع قویترین ها پایان نمی پذیرد بلكه دیر یا زود برد با آن كسی است
 
كه بردن را باور دارد.

به غیر از خدا، به هر آنچه امید داشته باشی، خدا از همان چیز ناامیدت می کند.

یا سخنی داشته باش دلپذیر ، یا دلی داشته باش سخن پذیر . . .

کسی که ندای درونی خود را می شنود، نیازی نیست که به سخنان بیرون گوش فرا دهد.

حماقتهایی هستند که با یادآوری آنها میخندیم و این حماقتها دردآورترین خاطرات زندگی ما
 
هستند.

یه مرد احمق به یه زن میگه ساکت باش اما یک مرد دانا به یه زن میگه نمی دونی
 
وقتی لبهات بسته اند چقدر زیبا تری.

بجای آنکه فکر کنیم که چرا گل ها خار دارند به آن فکر کنیم که چرا خارها گل ندارند.

نه طوطی باش كه گفته دیگران را تكرار كنی و نه بلبل باش كه گفته خود را هدر دهی

 
"سعید نفیسی"

یا چنان نمای که هستی، یا چنان باش که می نمایی

«بایزید بسطامی»

خوشبختی از آن کسی است که در پی خوشبختی دیگران باشد.
 
" زرتشت"

اگر سخن چون نقره است، خاموشی چون زر پربهاست.
 
" لقمان حکیم"

تو ویترین زندگی به عروسکی نگاه نکن که مال تو نیست ، چون اون فقط وسوسه ات
 
میکنه تا اونی رو هم که داری از دست بدی .

التماس به خدا جرأت است . اگر برآورده شود ، رحمت است ، اگر
برآورده نشود ، حکمت است . التماس به انسان خفت است . اگر
برآورده شود ، منَّت است ، اگر برآورده نشود ، ذلَّت است

لقمان حكیم در توصیه به فرزندش اظهار نمود:

فرزندم ! دل بسته به رضاى مردم و مدح و ذم آنان مباش ؛ زیرا هر قدر انسان در راه تحصیل
 
آن بكوشد به هدف نمى رسد و هرگز نمى تواند رضایت همه را به دست آورد

گر كه خود را تو دمي پاک فراموش كني

                                        گر كه خود را تو دمي پاک فراموش كني

                                                        پس از آن حرف بزرگان جهان گوش كني

                                         در عمل كوشي و با صبر در آميــزي كار

                                                        عاقبت باده ی  پيـروزي خـود نـوش كني

                                                                                                      طارق خراساني

اگــر داری هـــوای عـاشــقی!! امشـب مهیـا شـو - معجزه ای را ملاحظه کنید

 

خوشا آنان که دائم در نمازند

نماز باران رحمت بی پایان الهی ست

آنچه به عرضِ عزیزان می رساند ان شاءالله کار ساز خواهد بود و آزمایش آن هیچ هزینه ای ندارد ، فقط دستورات را مو به مو  لطفاً اجرا کنید و از نتایج آن ما را هم باخبر سازید.

الف - یک هفته نماز شب بخوانید (کسانیکه نماز  شب و نحوه ی خواندن آنرا نمی دانند از طریق گوگل "نماز شب" را سرچ فرمایند.

ب - زیارت عاشورا را پس از پایان نماز شب بخوانید اگر در منزل و یا محل کار موجود نیست از طریق گوگل به آن د ست خواهید یافت.

ج - غزل  ذیل را یک بار خوانده و اگر بیمار هستید این مصرع را به مدت هفت روز زیاد تکرار بفرمایید( هـوالشافی، هوالشافی، هـوالرحمن و  الا هو) و اگر فردی از بستگان و آشنایان بیمار می باشد  عیناً این دستورات را به وی بدهید، زمان انجام نامحدود است.

چه کس در خـانه ی مــا تا سحـر امروز بیدار است؟

                         چه کـس غوغــای طـوفـانِ دعـایـم را خـریدار است؟

اگــر داری هـــوای عـاشــقی!! امشـب مهیــا شـو

                          کــه امشب نوبتِ غوغای سِحرِ چشمِ  دلــدار است

خـدا را هـر چـه می خـواهی بگـو از ما که بسم الله

                          کـه امشب خود شفای عاشقان دستورِ دادار است

شفـا امشـب در این خـانه فـراوان بوسـه خواهـد داد

                           بگـو از من بخــوانـد ایـن غــزل را آنـکـه بیمـار است  

هــوالشـافی، هــوالشـافی، هـوالـــرحمن و الا هــو

                           که ساقی در میان آمد پیـالـه دست و در کار است

مخور امشب غـمِ دوران ، که دوران رو بـه شـادی شد

                           که دیدم شادی وغوغا به هر برزن چه بسیار است

           شیم را لیـلـه القَــدری و قَـدرَش عـاشــــقـان داننـد

              خـدا را طارق مــا تـا سحر امشــب که بیـدار است

                                   التماس دعا - طارق خراسانی

                                                       ۵ دیماه ۱۳۹۱

 

کشف قانون بقای انرژی در قرآن کریم  توسط  مهندس طارق خراسانی

کاشف مهندس طارق خراسانی

چرخه ی زندگی ایستایی و پایانی ندارد.

c^2m = E

c^2/ E= m

c^2/ E= «و نفخت فيه من روحى»

c^2m = E

mc^2 = « انالله و انا الیه راجعون»

 

 

آیا در قرآن تصویر زیبا و معنوی از فرمول اینشتن را تا به حال ملاحظه کرده اید؟صرفنظر از آنکه فردی مسلمان هستم ، هرگاه به مطالعه قرآن کریم می پردازم با حقایق شگرف علمی پنهان در آن کتاب الهی پی می برم ، قرآن کریم به وضوح قانون بقای انرژی را در ۱۴۳۴سال پیش به تصویر کشانده است و اینجانب به شرح آن می پردازم:

 

طبق نظریهٔ نسبیت مجموع"جرم و انرژی" پایدار و تغییر ناپذیر است (و آن را قانون پایستگی انرژی می نامند)؛ بدین معنا که انرژی از شکلی به شکل دیگر و یا به جرم تبدیل شود ولی هرگز تولید یا نابود نمی‌شود. بر طبق تئوری نور بقای جرم و انرژی پیامدی از این اصل است که قوانین فیزیکی در طول زمان بدون تغییر باقی می‌مانند. انرژی هر جسم (طبق نسبیت خاص) جنبش ذرات بنیادی آن جسم است و مقدار آن از معادلهٔ معروف آلبرت اینشتین بدست میآید: 

c^2m = E

 (باید توجه کرد که این معادله تنها انرژی موجود ذرات را بدست می‌دهد و نه دیگر گونه‌های انرژی (مانند جنبشی یا پتانسیل)

حال در باره حقیت انسان و یا "وجود" باید مختصراً شرح دهم ، وجود با پیکر جرمی فرق دارد و عرفای بزرگ هریک تعریف و تفسیر خاصی از آن دارند ولی مطلب ذیل را بخوانید تا حقیر از وجود، نکته ای را عرض کند:

در تعریف یک مفهوم ، از مفاهیمی استفاده می شود که در نزد شنونده روشنتر از مفهوم مورد تعریف باشند . امّا مفهوم وجود و عدم بدیهی ترین و روشن ترین مفاهیم هستند ؛ که روشنتر از آنها مفهومی نیست . لذا این دو مفهوم بی نیاز از تعریفند . البته برای وجود تعاریفی ارائه شده است که معمولاً تعاریفی تشبیهی هستند نه تعاریف واقعی ؛ برای مثال گفته اند وجود آن است که به خودی خود ظاهر بوده و ظاهر کننده دیگر امور است . این تعریف در واقع صفت نور است که خودش به خودی خود ، ظاهر است و دیگر اشیاء مادّی نیز در پرتو آن ظاهر می شوند.
آنچه در مورد وجود حقیقتاً نیاز به توضیح دارد تفاوت آن با ماهیّت است. چون به خاطر اتحاد خارجی وجود و ماهیّت ، اکثر مردم وجود را با ماهیّت خلط می کنند. لذا اگر ماهیّت به درستی شناخته شود ، وجود نیز شناخته می شود.

ما وقتی اشیاء اطرافمان را ادراک می کنیم ، می فهمیم که این اشیاء وجود دارند ؛ لذا می گوییم : درخت وجود دارد. خورشید وجود دارد. هوا وجود دارد. و... همچنین می توانیم اشیائی را تصوّر کنیم که وجود ندارند. مثلا می گوییم سیمرغ وجود ندارد. دیو وجود ندارد. وقتی به این مفاهیم توجّه می کنیم ، می یابیم که این مفاهیم به خودی خود نه اقتضاء وجود دارند و نه اقتضاء عدم ؛ یعنی لازمه انسان بودن یا درخت بودن ، وجود داشتن نیست. اگر انسان بودن یا درخت بودن مستلزم وجود داشتن بود ، در آن صورت انسان و درخت همواره باید می بودند ؛ در حالی که زمانی ، زمین خالی از انسان و درخت بود. سیمرغ و دیو نیز مستلزم عدم نیستند ؛ بلکه عقلا می توانستند باشند ؛ همانطور که زمانی درخت نبود و حالا هست ؛ یا زمانی ما مفهوم خیار قرمز را تصوّر می کردیم ولی وجود نداشت امّا الآن با مهندسی ژنتیک به وجود آمده است. بنا بر این ، اموری مثل انسان ، درخت ، هوا ، خورشید ، سیمرغ ، دیو ، خیار قرمز و... اموری هستند که به خودی خود نه تقاضای وجود داشتن دارند و نه تقاضای معدوم بودن. این گونه از امور را ماهیّت می نامند. اگر این ماهیّت در خارج از ذهن انسان نیز حضور داشت آن را ماهیّت موجوده می گویند و الّا آن را ماهیّت معدومه می نامند. بنا بر این ، موجودات اطراف ما و خود ما ، ماهیّاتی هستیم که وجود داریم ؛ لذا اگر از ماهیّت موجودات اطرافمان صرف نظر کنیم آنچه از آنها می ماند وجود است ؛ و این وجود یکی بیش نیست ؛ یعنی وقتی می گوییم درخت وجود دارد ؛ انسان وجود دارد ؛ خورشید وجود دارد ؛ واژه وجود در هر سه قضیه یک معنی بیشتر ندارد ؛ در حالی که ماهیّتها (درخت ، انسان و خورشید) سه تا هستند نه یکی ؛ لذا می توان گفت: انسان و درخت و خورشید وجود دارند.

برای اینکه رابطه وجود و ماهیّت روشنتر شود مثالی برای تقریب به ذهن بیان می شود. اگر وجود را تشبیه به آب بکنیم ، ماهیّت مثل اشکال گوناگون آب است . آنچه در طبیعت دیده می شود یا موج است یا قطره است یا فوّاره است یا دریاست یا باران است یا بخار است یا یخ است است یا برف است یا... . آب ، عریان از این اشکال ، هیچگاه با حواس انسان ادراک نمی شود ؛ ولی عقل درک می کند که چیزی هست که به این صورتها در می آید ؛ و آن چیز جوهر آب است ؛ قطره و موج و آبشار و بخار و... همگی قلبها و ظهورات آب هستند نه خود آب ؛ اگر در عقلمان از همه این ظهورات صرف نظر کنیم ، یک آب بیشتر در جهان نخواهد بود ؛ آنچه باعث می شود این همه آب وجود داشته باشد همین قالبها هستند.

رابطه وجود با ماهیّت نیز به این نحو است . یعنی ماهیّات قالبها ، حدود و ظهورات وجودند. خود آب یک ماهیّت است ؛ انسان صرف ، که نه مرد است و نه زن ، نه سیاه است و نه سفید و نه ... یک ماهیّت است . و وجود آن حقیقت واحدی است که در همه اینها جاری و ساری است.

با توجه به آنچه که در متن بالا آمده است بنده عرض می کنم که وجود یکتا و بی همتاست و هر گز در هستی دو "وجود" موجود نیست و این معنی معرفتی لااله الا الله است هر چه هست اوست و عیر او هیچ چیز دیگری نیست، و حال آن واحد بی نهایت به اراده ی خود و برای امری معین تکثیر می یابد ( وحدت در کثرت) زمانی می توان به این حقیقت پی بُرد که از خود فارغ شد:

فارغ از خود شدم و کوس اناالحق بزدم

همچـو منصــور خــریدارِ ســرِ دار شدم

حضرت امام (ره)

پس تمام هستی و هر آنچه در اوست اناالحق گوست و باید گوش دل را باز کرد تا آن بانگِ زیبای یکتایی را شنید، حال می آییم به سراغ آیه «و نفخت فيه من روحى»(سوره حجر،آيه 29،) اگر به تفسیر این آیه قرآنی بپردازیم خلاصه اش این است که من از روح خود دمیدم و شیطان این حقیقت را ندانست و آدم را سجده نکرد زیرا او از فرشتگان مقرب درگاه الهی و به عبارتی شاگرد اول فرشتگان بود و برای همین هم بسیار مغرور بود، به نظر حقیر او چنین پنداشته است که خداوند سبحان اورا مورد امتحان قرار داده است و نیز درست فهمیده بود(زیرا آنچه خداوند دانا امر می فرماید بی چون و چرا باید انجام داد) حال آن فرشته که تنها خدا را می پرستید و برای او شریکی قایل نبود بناگاه در مقابل یک پدیده ی غیرِ قابل تصور قرار می گیرد که باید موجودی غیر از خدا را سجده کند و این تفکر ذهنِ شیطان را به چالشی هولناک می کشاند، ای جانم فدای خواجه ی شیراز که چه زیبا می فرماید:

به می سجاده رنگین کن، گرت پیرِ مغان گوید

که سالک بی خبر نبود، زِ راه و رسمِ منزل ها

دانای دانایان چنین امری را می فرماید ولی دانش خود حجاب می شود و سالک که غرِّه به دانش خود می شود حقیقت را نمی بیند.

در هر صورت «و نفخت فيه من روحى» یعنی بیگ بنگ الهی یا انبساط الهی و « انالله و انا الیه راجعون» به معنای بازگشت و خلاف جهتِ بیگ بنگ است لذا اگر در فرمول c^2m =E حقیقت بی نهایت و یا وجود را E فرض کنیم: mc^2 = « انالله و انا الیه راجعون» حال در معادله فوق مقدارm از فرمول زیر به دست می آید:

c^2/ E= m

ولذا m = «و نفخت فيه من روحى»

لازم به ذکر است که بدون توجه به مبانی قانون بقای انرژی، از دو آیه ی فوق در می یابیم که اصولا بر وجود مرگی حادث نمی گردد.

لذا : چرخه ی زندگی ایستایی و پایانی ندارد.

۴دیماه ۱۳۹۱ طارق خراسانی

برخیز و مردم خود را به کار خوان - دزدان به امر قاضی  یکتا بکو که کیست؟

سخنی با آقای رییس جمهور

سلسله مقالاتی بر مدارِ آزادی

 این دولت سه سال است که ۳۰ درصد از درآمد فروش نفت را ذخیره کرده است، ۳ تا ۲۰ درصد به صندوق توسعه ریخته شده و الان ۴۵ میلیارد دلار ذخیره دارد و باید برای تولید جاری هزینه شود و نباید دست دولت که داوطلبانه این کار را انجام داده را بست و باید کمک کرد تا مسائل کشور پیش برود. (از سخنان اخیرِ آقای دکتر احمدی نژاد)

رییس جمهور عزیز به نیکی می دانم که شما مردم را عادت به صرفه جویی داده و کاری کرده اید که اسراف را بگذارند کنار و کمی به خود آمده تا ثروت ملی این کشور نابود نشود، مطمئنم که رهبر عزیز ما و جنابعالی و مجلس محترم  همه و همه به دنبال یک راهکار خوب و عالی هستند که هم اوضاع اقتصادی کشور روبراه شود و هم مردم  درست زندگی کنند و در  این شرایط  سختی که دشمن فقط و فقط برای عاصی کردن مردم بوجود آورده است (چون دشمن به نیکی می داند این مردم است که دست از راه الهی و جهادی خود علیه استکبار بر نمی دارند)  اگر مایلید امور اقتصادی کشور روی سامان را به خود ببیند، آقای رییس جمهور باید یک انقلاب کار و کارگری در کشور بوجود آید، نمی شود جوانان ما در خیابان ها ولو باشند و گروهی هم پشت پرده مدام طرح های عظیم ملی را پیشنهاد کنند و بعد خودشان به طریقی وارد ماجرای اجرای آن شوند و بعنوان مثال پروژه ای که با هزار تومان تمام می شود را با پنج هزار تومان در دست خود بگیرند و حال کیفیت کار چه می شود بماند برای صحبت های بعدی و سپس از آن پروژهای ملی!! استفاده ی بهینه ای هم صورت نپذیرد، خب اگر بنا باشد کار به این روش ادامه یابد خدا می داند که کی مردم روی آرامش را خواهند دید، الهی شکر که ریگی حقیر در کفش نداشته و علتش هم این است که دنیا را سه طلاقه کرده ام نه دنبال مَقام هستم و نی در پی مُقام، همین که سال ها ست  با حقوقم که فقط یک سوم اجاره خانه ی مرا تامین می کند زنده ام خدا را شکر می کنم ، من یک سئوال دارم چرا همه می خواهند رییس جمهور شوند ، وزیر شوند ، دین و ایمانشان را برباد می دهند که شهردار شوند ، مردم را به خیابان ها چرا می کشانند و در مقابل هم قرار می دهند تا به پست و مقامی برسند؟!! واقعاً آنان دلشان برای خدمت به این مردم لک زده است؟!!نه تنها در ایران بلکه در تمام کشور های دنیا داستان همین است الا مالزی، حتما خوب می دانید وقتی یکی از دولتمردان ما آنجا رفت و از مقام عالی رتبه ای سئوال کرد چگونه شما به این پایه از رشد اقتصادی رسیده اید؟ وی درجواب دست در جیب خالی خود کرد و آستر آن را بیرون کشید و گفت نگاه بفرمایید چیزی داخل جیب من نیست!!  او هم البته می دانست که در دنیا چه خبر است دکتر جان اگر ما بتوانیم کاری کنیم که جلوی دزدی ها را بگیریم و سپس فرهنگ کار و کارگری را در کشور رواج دهیم مملکت ما بدون نفت هم  به شکوفایی اقتصادی خواهد رسید ، می دانید داستان چیست خدا مرا نبخشاید اگر خواسته باشم ریا کنم سال ها با عزیزی مکاتبه داشته ام البته یک طرفه بوده است ولی عکس العمل ها ی آن عزیز و اشارات زیبای شان همه حکایت از آن داشت که مولای ما دلش برای مردم پرپر می زند و کار را به دست ما کلاهی ها داده است و متاسفانه آنگونه که ایشان آرزویش را داشته اند ما کلاهی ها خوب انجام نداده ایم بنده اگر معلم خوبی بودم و وظایفم را به دقت انجام می دادم الان آن دانش آموز من که به فلان پست عالی رسیده است شب و روز برای کشورش صادقانه تلاش می کرد، من بار ها گفته ام و در کتاب چشم سوم هم عرض کرده ام  که با تأسی از فرمایشات رهبر خردمندم بعضی چیز ها را نمی گویم که خدای ناکرده مبادا دشمن شاد شوم.

در دوران جوانی برای این بیت مولوی  سخت با ایشان در گیر بودم و هر کجا می رفتم جناب مولوی را به خاطر این بیت محاکمه می کردم:

دی شیخ با چراغ همی گشت گردِ شهر          

 کـز دیو دد ملولــم و انســـانم آرزوست

آنقدر از این حرف مولانا  ناراحت بودم که در بیست سالگی با آن ذهن خام چنین گفتم:

دی شیخ با چراغش بر گردِ شهر می گشت      

  گــردِ حجــاب او را بـاعـث شــدش نـدیـدن

ایرادِ من این بود که واقعاً یک انسان درآن عصر  نبود که وقتی به وی گفتند: جُستیمش، گفت: آنچه می یافت نشود آنم آرزوست؟ گرچه مولانا از زبان عارفی آن داستان را نقل می کند ولی خودش هم قطعا آن مطلب را قبول داشته که بیان کرده است، تا اینکه از سال ۱۳۸۶ خدا حقایقی را نشانم داد و حقیقت داستان آن عارف را دریافتم بله انسان واقعی کسی ست که دیگر خواه باشد نه خود خواه ، مگر هرکس گفت من مسلمانم دیگر انسان متعالی ست  ، راهِ دوری نمی رویم شخص حضرت امام (ره) را که دیدیم هنوز هم در آرشیو صدا سیما مطالب ایشان هست و ما که دیگر تاریخ اسلام را بخوبی می دانیم  و دانسته ایم که پیامبر گرامی اسلام هر آ نچه داشت را هزینه ی اسلام کرد نه آنکه اسلام را هزینه ی خود کندو حضرت امام (ره) به واقع آن انسان مولانا و یا آن دل خواسته ی  عارف دلسوخته ای که در پی اش می گشت  بود و دیدیم  در نجف چگونه زیستند و در دوران قدرت که رهبر کشور بودند به متاع پوچ دنیا توجهی نداشتند و پس از رحلت، نه باغی داشتند و نه آب و آبادی ، نه میلیاردها تومان  دلار در بانک های داخلی و خارجی انبار کرده باشند و کاملا چشم از این دنیا بسته بودند و به قول رهبر فرزانه، شاخص حضرتِ امام اسلام بود و نه پول و ثروت و  افراد و به همین خاطرهم کاری کردند که اسلام و حکومت اسلامی در دست نا اهلان قرار نگیرد.

آقای دکتر احمدی نژادشما می توانید آن ۴۵ میلیارد دلار را یک ساله ۱۳۰ میلیار کنید ولی کو آن کسی که دلش جای دیگری ست؟ کو آن کسی که بگوید:« این مردمان همه چون من که آدمند؟!!، نان از خودش بریده به آنان رها کند!! ، آری بیا و کار دگر کن برادرم چندی دگر نمانده ز دورانِ خدمتت، برخیز و مردم خود را به کار خوان. دزدان به امر قاضی  یکتا بگو که کیست؟ کشور هوای بوسه ی  نابی نموده است ، مردم به پای تو جان داده اند، پاک، برخیز و خیمه ی دشمن شناس باش، دیگر علی دلش گرفته از این کودکان خاک، بازی بس است، کارِ دگر کن عزیز من. ذرّت برای تو، کار از برای من!!

فاش می گویم و از گفته خود دلشادم

فاش می گویم و از گفته ی خود دلشادم

بنـده ی عشقم و از هـــر دو جهـــان آزادم

امشب از میِ الهی حافظ مستِ مستم ،مثل بسیجی های دوران دفاع مقدس که بی هیچ هراسی  روی  مین می دویدند، ترمز بریده می دوم تا ببینم به کجا می رسم ، الان هم خیلی ها مثل اون بچه های امامِ عاشقان ترمز بریده حرکت کرده و می کنند ولی اونجا گلوله بود و مین  وشهادت ولی اینجا زر است و سیم و بی دردی، اصلاً هم براشون مهم نیست که زیر پاشون  جانباز عزیزی باشه یا خانواده ی شهدا و یا هر کس دیگه، ولی مولای ما و یاران صدیق و بیدار دل ایشان نخواهد گذاشت اندک افراد دنیا طلب امنیت اقتصادی کشور را به خاک و خون بکشانند تا دشمن دو سره سود ببره، یکی اینکه  دزد ها پول های دزدی را به کشور دشمن منتقل کنند و از اون مهم تر این نیروهای ستون پنجمش  که نفس اماره قشنگ آنان را برای او آماده و مهیا کرده تا برایش خواسته و ناخواسته خوش رقصی کنند، تا او هم از یک سو تحریمات خو،د را شدید و شدید تر کنه و از این سو هم دزد ها حق و حقوق مردم را بالا  بکشند و اون مشکلات خود آفریده  را بزرگ نمایی کنه و به حساب سیستم حکومتی بذاره، اما از خیلی نکات او غافل است و آن اینکه ملت ایران ملت با هوشی ست ، اهل عشق  و مرید و مرادی ست ، در کنار اسلام عزیز ما یک فرهنگ غنی و پر بار عرفانی داریم که از خود اسلام گرفته شده ، بزرگ استاد این فرهنگ، نبی اکرم (ص)است که در رأس این سپاهِ معنوی قرار دارد و سپس مولای متقیان حضرت علی(ع) و فرزندان آن بزرگوار طلایه دارانش می باشند و در پی آن بزرگواران، احمد غزالي در طريقت چون برادر خود مريد ابوبکر نساج است. حلاج و عين القضاةهمداني، شيخ ابوالنجيب سهروردي، عبدالله بن سعد و شيخ ابوالفضل بغدادي از تربيت شدگان وي هستند.  ابوسعید ها را داریم و بایزیدها، عطار ها را داریم و مولوی ها، شاه شمشاد قدان شعر معرفتی را داریم به نام حافظ و قبل از او سعدی شیرین سخنِ دنیا دیده ای که هرگز نمی گذارد عقلانیت در این مرز و بوم  به سوی حضیض ذلت حرکت کند و فردوسی شاهکار خلقت الهی را داریم که فقط خدا خودش می داند چه خلق کرده و به او چه توجهی داشته است همینطور که بیاییم بالا در حوزه ها غول های معرفتی را می بینیم میرداماد ها و شیخ بهایی ها و ملاصدرا ها ، تا می رسیم به عهد خودمان علامه ی طباطبایی ها و بهجت ها ، محمد تقی جعفری ها و صد ها عالم و عارف بزرگ و نهایتاً آنکه گفت: «من که با دست بتِ میکده بیدار شدم» ای جانم فدایش که  گویی در هیئت درون خود تمام پیامبران و علما و عرفا را داشت  و آن کسی نبود جز امام عزیز(ره) که چه دیر آمد و چه زود رفت و خوشبختانه به فضل الهی پیر خردمندی  را هم اکنون در کنار خود داریم که رندِ روزگار است و کسی نمی تواند او را بازی دهد و به همین دلیل است که آحاد ملت ایران او را چون نگین  عشق در انگشتری قلب خود جای داده اند نمونه اش سفرهای استانی ایشان است ، تمام دنیا دید که این مردم چگونه رهبر نازنین خود را دوست دارند،اصلاً از دوستی گذشته است و داستان داستان دلدادگی و عشق است ، مردم اگر از گرسنگی بمیرند دست از دامان ایشان بر نخواهند داشت حالا که دیگر شراب کهنه ی عشق شده اند،  به همین خاطر است که بسیاری را دیده ام که به درگاه الهی  دعاگوی آن فرزانه عشق می باشند و جالب است که دشمنان او هم اذعان دارند که مردم  مولای خود را چون جان دوست دارند ، علتش این است که پدر خانواده  بسیار هوشیار است، بیدار است ، مواظب کشور و ملت خود می باشد، شما ببینید چه کسی می توانست بفهمد که بنی صدر نوکر و جاسوس بیگانه است و همین مولای ما زود دست ایشان را خواند و یا خیلی از افراد دیگر که فکر می کردند به راحتی می توانند وارد سیستم شوند و هر کاری دوست داشتند به انجام  رسانند اما عاقیت چه شد؟ همه دست شان رو شد و اگر چه بیشتر اوقات کهکشانی از غم را بر دوش کشیده و می کشند ولی  به عشقِ دین و میهن اسلامی و این مردم خوب و حق شناس این بارِ طاقت فرسا را تحمل کرده اند، خانم بزرگواری که از قضا شاعر توانایی هم میباشند غزلی سروده اند که بسیار حزن انگیز است، اگر کسی ذره ای وجدان داشته باشد با خواندن آن غزل بی اختیار دامانش پر از اشک می شود، و آن بانوی محترم چنین سروده است:

این روز ها  که چهره تو سخــت درهــم است

                                  گــویــا دلِ تمامــی عالــم پُـــر از غـــم است

سنـــگــیـنی سـکـــوت تــو فـــریـاد مـی زنـد

                                  از غــربتی کــه با دل خــونِ تـو همــدم است

طـــــاقــت نــدارم آنـکـــه پـریشـــان ببینـمـت

                                   از بس که خاطـرِت برای دلِ من معظم است

هــرچند کــه چشــم هــای تـو لبخند می زند

                                   در آن غمــی به وســـعت دریا مجسم است

از خــار چشــم و خــون دل و تیــــغ در گـلــو

                                    هــر قدر هــم بگویم از این درد ها کم است

بگــذار تا بگــویـم از ایـن عشـــقِ بــی امــان

                                    هــر چنـد ایـن بـرای تــو دیگـر مسلم است

بـاور کــن ای نـــواده ی زهـــــرا ، بـدون تــو

                                    حتـی بـهشـت نـیـــز بـرایــم جهنـــم است

                پـیـــونـد مـــی زنـد دل مــا را بــه یکـدگــــر

                مردی که دل شکسته ترین مردِ عالم است

                         سروده از: خانم نسرین رامادان

ما ایستاده ایم و از پا نخواهیم افتاد چون این پست یا نوشته بوی عشق به خود گرفت دیگه حرفی نمی زنم می خواستم  با مولای خودم در قوه ی قضاییه که با آمدن ایشان آن قوه واقعاً دارد سامان می گیرد چند جمله ای بگویم ولی می گذارم برای بعد و فقط به همین نکته بسنده می کنم که ما نمی گوییم ثروت ثروتمندان را بگیریم و بدهیم به مردم دردمند، حقیر می گوید گروهی با ریا و حرکات زشتی آمدند و پنهان از چشم مسئولین چپاول ها کردند و خواستید بنده را به حضور بطلبید تا ماجرایی را به استحضار برسانم که قطعاً اندوهگین خواهید شد ، نه داستان گرفتن مال ثروتمندان و نه پیاده کردن سیستم اقتصاد مارکسیستی در کشور است ، خدا به ثروتمندان با تقوا آنقدر بدهد که حاتم طایی گدای در خانه ی شان باشد کور باد حسودان و بخیلان، من می گویم آنان که به شکل های مختلف فساد های اقتصادی کلان داشته اند باید شناسایی شوند و حقوق مردم را از حلقوم آنان بیرون کشید و چنین نیز خواهد شد، در هرصورت ما باید درد ها را از چشم دشمن پنهان نگه داریم حرف بسیار است و باشد تا آن بزرگواری که سی و چهار سال طفل انقلاب را به آغوش کشیده و تا به اینجا به سلامت رسانده است حرف آخر را بزنند .

امید است این مشکل و مصیبت با همّت والای قضات پاک دامن که امروز عارف جلیل القدر و عالم بزرگی را در امر قضا بعنوان رییس دستگاه قضایی در کنار خود دارند حل و فصل شود، ان شاءالله.

۴دی ۱۳۹۱طارق خراسانی

Working together for nonviolence, social justice and environmental sustainability

Working together for nonviolence, social justice and environmental sustainability.

Tarique's For cast of the U.S military attack to Iran.

The evil Jewish capitalists who have long been choosing the United States' president, are trying to urge Mr. Obama to attack Iran.

They have a great control over the Senate and being responsible for September 11, 2001 were up to turning Iraq and Afghanistan a strong base for the final invasion of Iran.

The problem of this group is only one thing i.e. being ignorant of the unseen world.

Imam Khomeini who was very well informed of the unseen world, with a short but meaningful sentence concluded the story of the Islam world with the western devils: "America can do no harm to us" however Americans and the Zeiounists could never imagine the Islamic revolution, robbing off on the Arab countries of the Middle East and Northern Africa.

Fortunately they know that with an invasion or without it, our Islamic revolution, being supported by God will conquer the world, and God's will will always take place.

Destiny can never be changed but Fate could with repellance to God. If the United States attacks Iran, there will be a sudden revolution in the neighbor countries like Saudi Arabia and Qatar, and they will for reasons ( that I am not to divulge) rise up for a riot and the leadership of all the Islamic countries would go directly to an Islamic clerical leader.

It is very probable that with an American military attack to Iran, God's promise to wipe Israel would take place because we all know that Israel is NOT a country but is rather an American base to halt a third world war, if ever happening against countries like the Soviet Union and its followers. The Muslims who have been in war with the Americans would immediately destroy Israel which happens to be their base in the Middle East.

Tariq

۲دی ۱۳۹۱طارق خراسانی

Thou almighty, listen up!

There is a God in the universe and the sorrows are an end,love and freedom will come around and a hand will take away the evil deeds of Satan...

Thou Budist... I have heard that someone broke Muhammad, Moses and Buda's heart.

Once again, Satan,has broken the jar of happiness for his sick heart...

And in your clean bosom, left a dirty smudge from himself...

I am sure that Buda, just like me, Mansour the old wise man, was searching for God in a drop of tear coming down from the sweet smell of flowers and had seen Him there. Yes I am sure

that the fire made by human is not from my beloved Buda who kisses kindles no matter what.

I know God, and Buda as the biggest beings of the planet Love. I don't know why my quaint planet and Sun's favorite.

And all the hope of Tarique and the Milky Way .

is so sad and in sorrow...

Obama, you are also part of this , you can burn whatever you want but know the fact that you'll also burn in this ignorance.

You are also going to be broiled. We are sitting and turned down from life but saying this from Tarique, listen it up.

You lord without a God, listen that there is a God in the universe and that one day the sorrow of Love and freedom and a hand will take away the evil deeds of Satan.

Tariq

 

 
ما صلح را به جهان

هدیه می کنیم

We will dedicate peace to the world.

دنیا بَری ز جنگ وستم

آرزوی ماست

Our wish, is a world without war and misery.

اینجا سرای عزَّت و صلح و برابری ست

Here,

is where grace, peace and fairness is put into practice.

دین خدا

نه به آیینِ بَربَری ست

ما حرفمان همه عشق و برادری ست

God's religion is not the barbaric acts that you see,

All we are talking about is Love and comradely.

دشمن هنوز دفتر ما را نخوانده است

Enemy has not yet read our book.

ما، در مسیر حادثه ها

سبزیم و سربلند

On the path of events,

We are green and successful.

درختی تناوریم

طوفان حریفِ برگِ زردِ یک از شاخه اش نبود

We are a strong, tall tree.

Storm could not resist even the power of one of its yellow leaves.

این سرزمین

یقین بدان که سزاوار بوسه است

Be sure that this country deserves to be kissed and appreciated.

ما از نژادِ کاوه و نادر

که نادریم

We are from Kaveh and Nader and we act like them.

استاده ایم همچو که الوند سرفراز

آری کتابِ عزَّتِ البرز خوانده ایم

We are standing strong like Alvand and we have read the book

of hard work through Alborz.

در دشت های مان همه جا بوی زندگی ست

آلاله ها پیاله به خورشید برده اند

All over our fields,

scent of life is widespread,

Our flowers are still in harmony with sun.

گر چه شراب بوسه

ز غیرت نخورده اند

Even though they haven't drunk the wine of kiss yet.

ما از برای عشق

صلح را به جهان هدیه می دهیم

We on behalf of Love,

Would like to dedicate peace to the world.

دستان کودک و پیر و جوانِ ما

آری برای صلح

که پُر از شقایق است

Our youth and old,

Are always prepared and ready,

To give peace to the world.

Tariq


طارق خراسانی

All rights reserved.  But This material may for be published, broadcast, rewritten or redistributed.

    Script is   your comment.

سلام بر تو که آیین عاشقی دانی

 
 

 

وقتی دلم برای  تو بی خواب می شود

چشـمم دوبـاره خیــره بـه مهتــاب می شود

                            وقتی دلــم بــرای تــو بـی خــواب می شود

 وقتی کـه  از حــوالی دل مــی روی بـه نـاز

                            بیچــاره ایـن دلــم ، که چه بی تاب می شود

آنجــا که قـاب باشـد و صــد ها هــزار چشـم

                            تنـهــــا نـگــاهِ مسـتِ  تــو در قــاب می شود

هـــرمِ  وجــودِ مهــر تـو  گــر بگــذرد ز فطـب

                            یــخ هـــای سنــگ واره ی  آن،  آب می شود

از پَــرده گــر در آیی و  چنگــی زنـی به زلـف

                             غـوغـای عاشقــی بـه زمیـن بـاب می شود

               شــب را بـه انتـــظـارِ تـــو بــودم  نیــــامـدی

               چشــمم دوباره خیــره بـه مهتــاب می شود

                                     ۲دی۱۳۹۱ طارق خراسانی                                                        

       لطفاْ این پست را از نظر صائب خود محروم نسازید
                                                   

 

نان به قانون شـرافت به کـف آری، بُردی

 

Perez

دامـن آلـــوده ی دنیـــا نشوی، می بازی

                               در پــی اش هیـچ مهیــا نشوی می بازی

دل فریبــان همـه جــا دل بفــریبند، ولـی

                               هـان بـه خلـوتگــه آنـها نشـوی، می بازی

نان به قانون شـرافت به کـف آری، بُردی

                               بــر چنیـن راه اگـــر پـا نشــوی، می بازی

بــر وفــا پیشه مبـادا که جفـاکـار شوی

                                گـفتمت اهــلِ جفـا تـا نشـوی، می بازی

زر پـرستـان پی زورنـد و جفــا می ورزند

                                نـزدِ این قــوم کـه پیـدا نشوی، می بازی

به ستمکاره بپــا خیـز، خــدا یاورِ توست

                                بـه ستمگــر بـه مُـدارا نشـوی، می بازی

تو مگویم که به فـردا بخـرم حرفِ تـو را

                                 گــر خــریـدار تـو حـالا نشـوی، می بازی

ما تو را گفته و رفتیـم و تو خود میدانی

                                 ملتفت زیـن سخن مــا نشوی، می بازی

                مصرعِ این غزلم تجربه ی طارق ماست:

               « دامن آلـوده ی دنیا نشوی، می بازی »

۱۲آبان ۱۳۹۱طارق خراسانی                             

این مطلب به راهِ نظرِ شماست

رابطه کش شلوار با پیشرفت

رابطه کش شلوار با پیشرفت . . .

يارو نشسته بوده پشت بنز آخرين سيستم، داشته صد و هشتاد تا تو اتوبان ميرفته، يهو ميبينه يك موتور گازي ازش جلو زد! خيلي شاكي ميشه، پا رو ميگذاره رو گاز، با سرعت دويست از بغل موتوره رد ميشه. يك مدت واسه خودش خوش و خرم ميره، يهو ميبينه موتور گازيه غيييييژ ازش جلو زد!
ديگه پاك قاط ميزنه، پا رو تا ته ميگذاره رو گاز، با دويست و چهل تا از موتوره جلو ميزنه. همينجور داشته با آخرين سرعت ميرفته، باز يهو ميبينه، موتور گازيه مثل تير از بغلش رد شد!
طرف كم مياره، راهنما ميزنه كنار به موتوريه هم علامت ميده بزنه كنار. خلاصه دوتايي واميستن كنار اتوبان، يارو پياده ميشه، ميره جلو موتوريه، ميگه: آقا تو خدايي! من مخلصتم، فقط بگو چطور با اين موتور گازي كل مارو خوابوندي؟! موتوريه با رنگ پريده، نفس زنان ميگه: والله ... داداش... خدا پدرت رو بيامرزه واستادي... آخه ... كش شلوارم گير كرده به آينه بغلت ...

نتيجه اخلاقي :

اگه مي بينيد بعضي ها در کمال بي استعدادي پيشرفت هاي قابل ملاحظه ايي دارند ببينيد کش شلوارشان به کجاي يک مدير گير کرده!!

 این مطلب به راهِ نظرِ شماست

 شعیب بن صالح - پرچم انقلاب اسلامی

تجلیل از خراسانی در روایات محکم شیعه:

۱- هنگامی که پرچم های سیاه از خراسان به راه افتاد به سویش بشتابید ولو با سینه خیز رفتن بر روی برفها باشد ، که صاحبان آن پرچم ها طرفداران حق هستند ، آنها حق را مطالبه می کنند ولی به آنها داده نمی شود ، نبرد می کنند و پیروز می شوند ، آنچه می خواستند به آنها داده نمی شود ، نبرد می کنند و پیروز می شوند آنچه می خواستند به آنها داده می شود ولی آنها دیگر نمی پذیرند ، گویی با چشم خود می بینم که شمشیرها را حمایل کرده اند ، و پیش می تازند تا پرچم ها را به مهدی(ع) تسلیم کنند ، آگاه باش که آنها یاران مهدی اند و زمینه سلطنت جهانی او را فراهم می سازند ، دلهای آنها چون قطعات آهن است ، هنگامی که پرچم های سیاه را مشاهده کردید که از سوی مشرق به حرکت درآمده فارسیان را گرامی بدارید که دولت ما در میان آنها می باشد. غیبت شیخ طوسی ص ۲۶۲

۲-رسول اللَّه(ص): اى جعفر آیا نمى‏خواهى تو را بشارت دهم؟ آیا تو را باخبر نسازم؟ عرض کرد: چرا یا رسول اللَّه، آن حضرت فرمود: چند لحظه پیش جبرئیل نزد من بود و به من خبر داد کسى که آن پرچم را به قائم مى‏سپارد از نسل تو است، آیا مى‏دانى او کیست؟ عرض کرد: نه، فرمود: او همان کسى است که صورتش چون دینار است و دندانهایش چون شانه منظم و شمشیرش چون شعله آتش است، با خوارى داخل کوه مى‏شود و با عزّت از آن بیرون مى‏آید، و جبرئیل و میکائیل او را در میان مى‏گیرند.
غیبت نعمانى-ترجمه غفارى، ص: ۳۵۰

۳- و خروج رجلٍ من ولد الحسین ابن علی

مردی از اولاد حسین پیش از ظهور حضرت مهدی قیام و انقلاب خواهد نمود
کمال الدین و اتمام النعمه، شیخ صدوق، با تحقیق علی اکبر غفاری، چ اسلامی، ج ۱، ص ۲۸۳٫

۴-فرمانده آنها مردی از تمیم بنام شعیب بن صالح است ، بزرگ و کوچک شمشیر به دست گرفته و وارد کارزار می شوند ، سید حسنی (حسینی) که صورتش چون ماه تابان است در این نبرد شمشیر می زند. ، بحارالانوار ج ۵۳ ص ۱۵ و ۳۵

تجلیل از خراسانی در روایات محکم اهل سنت:

۱-سفیانى دستور کشتار اهل کوفه و مدینه را مى دهد . در همین وقت پرچم هاى سیاه از خراسان مى آیند . فرمانده کل ، جوانى(جوانمردی) از بنى هاشم است که در دست راستش خالى دارد . خدا کار و راهش را آسان و هموار مى کند . در «تخوم» خراسان نبردى خواهد داشت . سید هاشمى روانه رى مى شود و مردى از بنى تمیم را براى جنگ با امویان به طرف اصطخر مى فرستد که به او شعیب بن صالح مى گویند . سفیانى، مهدى و هاشمى در منطقه « بیضاى اصطخر » به هم مى رسند . چنان نبردى میانشان رخ مى دهد که خون تا ساق اسب ها مى رسد ! ابن حماد /۸۶

۲-امیرمؤمنان(ع) می‌فرمایند: «سفیانی و صاحبان پرچم‌های سیاه با یکدیگر روبرو می‌شوند در حالی که میان آنان جوانی(جوانمردی) از بنی‌هاشم است که در کف دست راستش، خال (خلل)است و در پیشاپیش لشکریان او، شخصی از قبیلة بنی تمیم به نام شعیب بن صالح قرار دارد».
ابن حماد، فتن، ص ۸۶٫

با توجه به این روایات که در مدح و تجلیل از سید خراسانی وجود دارد عجیب است که به راحتی چنین نسبتهایی داده میشود و این نشان از بی اطلاعی و کم اطلاعی منتقد محترم دارد

حتمی بودن قیام سفیانی

یکی دیگر از نقدها بر فیلم این بود که سفیانی بسیاری از روایاتش ضعیف هست و حتی امکان بداء در سفیانی نیز وجود دارد! و برای اثبات این امر خودشان به روایت ضعیف سندی از امام جواد(ع) درمورد احتمال بداء در نشانه سفیانی پرداختند! که قابل تامل هست

بعد از این توضیح مختصر، به تحقیق در نشانه حتمی ظهور، سفیانی می پردازیم.
در روایات به حتمی بودن خروج سفیانی اشاره شده است؛ این مطلب در روایات متعدد و معتبری با تعابیر مختلفی چون: «محتوم»، «لابدّ‌‌منه»، «حتم من الله»،«لابدّ ان یکون»، «لایکون قائم إلا بسفیانی» و «خمس قبل قیام القائم»… بیان شده است.
امام سجاد علیه‌السلام در حدیث معتبری فرموده¬اند:
«… إنّ أمر القائم حتم من الله و أمر السفیانی حتم من الله و لایکون قائم إلا بسفیانی»
… قیام قائم از ناحیۀ خداوند قطعی است و خروج سفیانی نیز قطعی است. هرگز قیام قائم بدون سفیانی نخواهد بود.

از جمله در روایتی از امام صادق ع نقل شده است:

السُّفْیَانِیُّ مِنَ الْمَحْتُومِ وَ خُرُوجُهُ فِی رَجَب‏.
سفیانی از علایم حتمی است و قیام او در ماه رجب خواهد بود.
و نیز امام باقر علیه‌السلام در تفسیر آیه ﴿ثم قضی اجلا و اجل مسمی عنده﴾ فرمودند:
«أنهما أجلان: أجل محتوم و اجل موقوف. فقال له حمران: ما المحتوم؟ قال: الذی لایکون غیره. قال: و ما الموقوف؟ قال: الذی لله فیه المشیۀ. قال حمران: انی لارجو أن یکون أجل السفیانی من الموقوف! فقال أبوجعفرعلیه‌السلام: لا والله أنه لمن المحتوم».
آنهادو اجل‌اند: اجل محتوم و تغییرناپذیر و اجل موقوف و مشروط. حمران پرسید: اجل محتوم چیست؟ فرمود: اجلی که جز آن نخواهد شد. حمران عرض کرد: اجل موقوف و مشروط چیست؟ فرمود: آنچه اراده خداوند در آن راه دارد و قابل تقدیم و تاخیر و برطرف شدن است. حمران عرض کرد: امیدوارم قیام سفیانی از علایم موقوف و مشروطی باشد که بدا در آن راه دارد! امام فرمودند: به خدا سوگند که چنین نیست، او از علایم حتمی است.
در این روایت، امام علیه‌السلام اجل مسمّا را به اجل محتوم تفسیر کرده اند، و سپس سفیانی را جزو محتوم ها دانسته‌اند.

و نیز در حدیث دیگری فرموده اند:
«إن من الامور أمورا موقوفة و ُامورا محتومة. و أن السفیانی من المحتوم الذی لابدّمنه»؛
برخی از امور موقوف و مشروط اند و برخی محتوم و تغییر ناپذیر، و سفیانی از علایم حتمی است که بی¬تردید رخ خواهد داد.
و در روایتی از امام صادق ع نقل شده است:

مِنَ الْمَحْتُومِ الَّذِی لَا بُدَّ أَنْ یَکُونَ مِنْ قَبْلِ قِیَامِ الْقَائِمِ خُرُوجُ السُّفْیَانِیِّ وَ خَسْفٌ بِالْبَیْدَاءِ وَ قَتْلُ النَّفْسِ الزَّکِیَّةِ وَ الْمُنَادِی مِنَ السَّمَاء.
از حتمیاتی که پیش از قیام قائم خواهند بود: شورش سفیانی، فرورفتن در بیداء، قتل نفس زکیه، و ندای آسمانی است.
و نیز در روایات، سفیانی در کنار نشانه های حتمی ظهور قائم قرار گرفته و منحصر شده است. از جمله در روایتی از امام صادق ع نقل شده است:
خَمْسٌ قَبْلَ قِیَامِ الْقَائِمِ ع الْیَمَانِیُّ وَ السُّفْیَانِیُّ وَ الْمُنَادِی یُنَادِی مِنَ السَّمَاءِ وَ خَسْفٌ بِالْبَیْدَاءِ وَ قَتْلُ النَّفْسِ الزَّکِیَّة.
پیش از قیام قائم پنج نشانه است: خروج یمانی، سفیانی؛ نداء آسمانی، خسف بیداء، قتل نفس زکیه.
تنها اشکالی که به این نظریه است مستند به روایتی در الغیبه نعمانی می‌باشد که متن روایت چنین است:
«عن أبی هاشم داود بن القاسم الجعفری قال: کنا عند أبی جعفر محمد بن علی الرضا علیه‌السلام فجری ذکر السفیانی و ما جاء فی الروایۀ من أنَّ أمره من المحتوم. فقلت لأبی جعفر علیه‌السلام: هل یبدولله فی المحتوم؟ قال: نعم. قلنا له: فنخاف أن یبدولله فی القائم، فقال: أنّ القائم من المیعاد والله لایخلف المیعاد»؛
ابوهاشم می گوید: نزد امام جواد علیه‌السلام بودیم. از سفیانی و روایاتی که بر آن اساس قیام او حتمی خواهد بود، سخن به میان آمد. به حضرت عرض کردم: آیا خداوند در حتمی ها هم بدا روا می دارد؟ فرمود: آری. عرض کردیم: می ترسیم در ظهور قائم نیز بدا روا دارد! فرمود: قیام قائم علیه‌السلام از وعده های الهی است و خداوند خلف وعده نمی کند.

در پاسخ می‌توان گفت:
سند روایت یاد شده، ضعیف است. بنابراین، با روایات متعدد و معتبری که بر حتمی بودن و تغییر ناپذیری قیام سفیانی دلالت دارند، قدرت تعارض نخواهد داشت.
این روایت، خبر واحد است، و روایاتی که قیام سفیانی را از علایم حتمی می دانند، مستفیض و بلکه نزدیک به تواتر هستند.
و همانطور که گفته شد، از تقابل میان علایم موقوف و حتمی که در برخی از روایات آمده، برمی‌آید که سفیانی از دایره علایم موقوف، خارج است. بنابراین، حمل محتوم بر آنچه احتمال بدا در آن راه دارد، وارد کردن علایم محتوم به دایره علایم موقوف است که بر خلاف ظاهر روایات است. بلکه نتیجه این سخن، لغو بودن تقسیم بندی علایم به حتمی و غیر حتمی است.

نبرد سفیانی با ایرانیان زمینه ساز ظهور

پس از کشتارهاى سپاه سفیانى در نجف و شهادت علما و صالحان و مؤمنان و خراب کردن مقبره شریف حضرت على(ع) و اسیر کردن زنان نجف و تاراج اموالشان، جنگ را تا منطقه اصطخر در ایران مى‏کشاند.
سید خراسانى از مؤمنان ایران براى نجات اهل عراق یارى مى‏طلبد. در پى آن سپاهى پر توان و مستعد جمع مى‏شوند که پیشاپیش آنها شعیب ‏بن صالح حرکت مى‏کند. در منطقه اصطخر ایران سپاه خراسانى (صاحبان پرچم سیاه) با سپاه سفیانى مقابله مى‏کند و جنگى عظیم رخ مى‏دهد. پرچمهاى سیاه پیروز گشته و سپاه سفیانى درهم مى‏شکند که این اولین شکست سفیانى پس از آن همه پیروزى‏هاى پى درپى و سریعش درگذشته است. پس از آن مردم به حضرت مهدى(ع) دل بسته و چشم انتظار دیدارش گشته و به جست‏وجویش مى‏پردازند.

ارتباط شعیب با خراسانی

در مورد یکی دیگر از نقدها درمورد این که شعیب کلا وجود ندارد و دارای اسنادی ضعیف هست و با خراسانی هم ارتباطی ندارد د مورد قابل ذکر است:

۱- شعیب بن صالح یکی از نشانه های سید خراسانی در روایات هست که با عبارت (بین یدیه شعیب) آمده است و نشان از ارتباط آن هست

۲- درمورد وجود کلی شعیب و اینکه شخصیتی مثبت هست به ذکر یک روایت قوی السند از عمار یاسر بسنده میکنیم:

عمار یاسر می گوید از معصوم شنیدم : شعیب بن صالح زیر لوای مهدی(عج) خواهد بود ( نسخه الفتن .صفحه ۳۶ مترجم: محمد جواد نجفی )

و در آخر خطاب به برخی محافل عرض میکنیم که حجم ۱۲۰۰ نشانه ظهور که در روایات ذکر شده است آیا صرفا باید پنهان بماند؟ پس طبق نظر منتقدین چه زمانی ؟ توسط چه کسانی؟ و توسط چه نهاد علمی؟ باید این نشانه های ظهور تفسیر بشود؟ آیا در هر عصر و زمانی وقتی هیچ کسی حق ورود به این مباحث را نداشته باشد پس تکلیف چیست؟

آیا طبق قاعده اصولی((مقدمات حکمت)) شارع مقدس اسلام ، امورات را مهمل و مجمل بیان کرده است یا حتی ریز ترین نشانه ی ظهور را هم تببین کرده است؟ برای چه کسی بیان شده است؟

پس لازم است افراد به خود بیایند و بیش از این ظهور حضرت صاحب(عج) را به عقب نیندازند

آیا واقعا بیش از هزار و اندی سال غیبت کبری دوران کمی هست که ما هنوز اندر خم یک کوچه هستیم؟ و اسیر واژه ها و هوس ها هستیم؟

قابل توجه هست وقتی که به آمار گوگل توجه میکنیم در بخش زبان فارسی تا اکنون حدود ۹۴ هزار صفحه و همچنین حدود چند هزار صفحه اینترنتی به زبان لاتین و همچنین بیش از ۱۶۰۰ صفحه اینترنتی به زبان عربی اینترنتی به بحث و بررسی پیرامون سید خراسانی بودن آیت الله خامنه ای پرداخته اند.

آیا این حجم بالای ده ها هزار سایتی به زبان های مختلف گویای فهم مشترک کاربران و مخاطبان به طور یکسان نیست و همچنین ۱۳۰ هزار سایت عربی و فارسی وقتی واژه ( شعیب بن صالح) را وارد میکنیم یک فهم مشترک را می بینیم!

آیا این فهم مشترک را یک گروه و یا چند نفر ایجاد کرده است؟ یا الهام الهی بوده است که به ذهن افراد خطور کرده است؟

آیا به راستی رهبر فرزانه انقلاب وقتی پرچم انقلاب اسلامی را به دست صاحب اصلی آن سپرد برخی شرمنده نخواهند شد؟
والعاقبه المتقین

حجت الاسلام والمسلمین محسن آشتیانی

 

 ثروتمند ترين ايراني هاي جهان چه کساني هستند ؟

 

 

 ثروتمند ترين ايراني هاي جهان چه کساني هستند ؟

 


 

سامانه ويکي پديا به نقل از چند منبع معتبر جهاني اسامي بيليونرهاي

 ايراني را منتشر کرده است. سامانه ويکيپديا به نقل از چند منبع معتبر

جهاني

 اسامي بيليونرهاي ايراني را منتشر کرده است.در اين رده بندي اسامي

ايرانياني که حداقل 100ميليون دلار آمريکا ثروت دارند ديده مي شود.

1- در صدر اين فهرست سام نظريان با سرمايه اي بالغ بر 122 بيليون

 دلار در جايگاه اول قرار دارد.سام نظريان 36 ساله، متولد

1354 در يک خانواده? يهودي در ايران، فرزند يونس نظريان بنيانگذار

 شرکت بزرگ کوالکام و فارغ التحصيل دانشگاههاي نيويورک

 و کاليفرنياي جنوبي است. نظريان بنيانگذار و مدير عامل شرکت

 SBE Entertainment Group و سرمايه گذار معتبر ترين و پرشکوه ترين

 تاسيسات تفريحي در لس آنجلس، لاس وگاس و ميامي است.گفتني است

 که شعبه يکي از کلوب هاي وي همزمان با بازي حامد حدادي درآن ورزشگاه

 افتتاح شد.ماشين وي تنها 1 ميليون دلار قيمت دارد.

2- نفر دوم اين فهرست پير اميديار معروف و مالک سايت اي بي است.ثروت وي

 در سال 2011 6/7 بيليون دلار برآورد شده است.وي که جايگاه 29 ثروتمندان

جهان را به نام خود کرده است، رئيس و موسس سايت اي‌بي (e-bay) اولين و

معروفترين وب‌گاه مخصوص حراج و خريد و فروش اينترنتي است که تا آخر سال

1998 1/2 ميليون عضو 750 ميليون دلار حجم معاملات و حدود 8 ميليون دلار سود

 کسب کرده بود .اين شرکت بيش از 6000 کارمند 46 ميليون مشتري ثبت شده

 و 441 ميليون دلار سود خالص در سال 2005 داشته‌است.

3-جايگاه بعدي در اختيار ماني مشعوف است.وي يک تاجر ايراني آمريکايي و

بنيانگذار و رئيس bebe stores, inc است. ماني مشعوف 68 ساله پيش از افتتاح

 اولين بوتيک زنانه خود در سال 1976، استيک فروشي داشته است. ثروت وي

1/3 بيليون دلار تخمين زده شده است. او در اواخر دهه محصولات خود را در

سريالهاي محبوب تلويزيوني آمريکا بطور غير مستقيم معرفي مي‌کرد و

در سال 1998 شرکتش را سهامي‌ عام کرد.

4-نفر بعدي فهرست منتشر شده ناصر داوود خليلي است.

داوود خليلي 46 ساله از ثروتمندترين افراد بريتانيا نيز معرفي شده است.

ثروت وي در حدود 1 بيليون دلار تخمين زده شده است.وي حتي از ملکه انگلستان

نيز ثروتمندتر است.

داوود خليلي به خاطر داشتن مجموعه‌اي از آثار هنري مشهور شده است.

 بخش عمده دارايي او را مجموعه‌اي از آثار هنري ايراني و اسلامي تشکيل مي‌دهد

 که بالغ بر 20,000 شيء هنري و عتيقه و مجموعه آثار هنري ايراني و

 اسلامي اش تشکيل مي دهد که خود او ارزش آن را بيش از يک ميليارد پوند

 مي داند.

5-جايگاه بعدي فهرست در اختيار اميد کردستاني است.وي 48 سال سن دارد

و نايب‌رئيس ارشد بخش فروش و عملکرد جهاني شرکت گوگل است. او داراي

 سابقه‌اي بيش از 12 سال در زمينه فناوري سطح بالا در شرکت‌هاي پيشروي

 اينترنتي مانند نت‌اسکيپ است. او همچنين نائب‌رئيس بخش توسعه? کسب

و کار و فروش در اين شرکت بود و توانست بازده مالي وب‌گاه نت‌اسکيپ را در عرض

 18 ماه از 88 ميليون دلار در سال به بيش از 200 ميليون دلار در سال برساند.

او يکي از ثروتمندترين ساکنين کاليفرنياي شمالي است. مجله سن خوزه

 ارزش دارايي‌هاي وي را 1,9 ميليارد دلار برآورد کرده است.همچنين ماهنامه

 فوربس وي را به عنوان دومين ثروتمند ايراني در جهان معرفي مي کند.

6- اسحاق لاريان نفر بعدي اين فهرست است.وي 55 سال سن دارد و

ثروتش بالغ بر 723 ميليون دلار تخمين زده شده است.اسحاق لاريان سازنده

عروسک هاي «برتز» متولد 1332 درشهر کاشان است. او هم اکنون صاحب

 «ام جي اي» بزرگ ترين کارخانه عروسک سازي جهان است که توسط يک

 فرد و بدون سرمايه گذاري شرکا اداره مي شود.

او در سال 2000 تصميم به ساختن عروسک هاي «برتز» گرفت که دو نوع از اين

 عروسک ها به نام هاي ايراني فرزندان او ، کامران و ياسمين خوانده مي شوند.

7- نفر بعدي پل مريج است.وي 65 سال سن دارد و مخترع و مالک هات پاکتس

است.ثروت وي 600 ميليون دلار برآورد شده است.

8-ايراني بيليونر بعدي،پسر علي خسروشاهي بنيان گذار کارخانجات مينو

است.ثروت وي 592ميليون دلار برآورد شده است.خسروشاهي ثروتمندترين

ايراني مقيم کاناداست.

حسن خسروشاهي کارآفرين کانادايي ايراني تبار متولد 1319 در شهر تهران است .

وي مالک و موسس فروشگاه‌هاي زنجيره‌اي قطعات الکترونيکي به نام

 Future Shop است وتعداد

 شعبات شرکت وي در آمريکاي شمالي به 118 ميرسد.

9- نفر بعدي که جوان ترين ثروتمند ايراني است با 17 سال سن ثروتي بالغ بر

 122 ميليون دلار دارد.علي الدوبيخي مالک شرکت Camel Trading Group

 است.

 منبع (www.bekhon.com)

لطفاْ این پست را از نظر صائب خود محروم نسازید

والا تبارم ...

تو را می ستایم

تو را می ستایم

که از کوی عشقی

سزاوار مدح و ثنایی

نو را می شناسم

خراسانی ام...

اَبَرمرد دانش

خداوندِ عشق و محبت

دهانت ، دهانت

خدارا که کانِ گهر خیز عشق است

والا تبارم ...

تو را می پرستم به مستی

که مستی

سخن هایت از دُرّ و گوهر

فرانر ، فراتر ، فراتر

تو ای کهکشانِ فضیلت،

فروغِ دو چشمانِ پیغمبری

برای حقیقت

خدا را که دل پَرپَری

بزرگی الا مردِ ایران و ایمان

خراسانی ام...

۱دی ۱۳۹۱ طارقِ خراسانی

لطفاْ این پست را از نظر صائب خود محروم نسازید

پیش بینی ساعت اول جنگ ایران و امریکا

پیش بینی ساعت اول جنگ ایران و امریکا

منبع:
edalat313.blogfa.com 

( دو هفته اول جنگ)

پیش بینی یک ساعت اول درگیری و اتفاقات دو هفته اول و تبعات سیاسی آن در ۲ سال بعد از جنگ

یک هفته قبل از شروع حمله : وزیر خارجه امریکا به عربستان سفر می کند و موضوع دیدار : جهت هماهنگی نهایی و نیز ایجاد یک سیستم حمل و نقل سریع السیر زمینی برای انتقال نفت از خلیج فارس به دریای سرخ . هدف: جلوگیری از ایجاد بحران انرژی در اثر بسته شدن تنگه هرمز توسط ایران.

۵ روز قبل از جنگ : جابه جایی نامحسوس ۸۰ در صد از نیروهای مستقر در عراق و افغانستان به کشورهای ترکیه و پاکستان . هدف : کاهش حداکثری تلفات انسانی در اثر حملات موشکی ایران به نیروهای امریکایی.

۳ روز قبل از جنگ : جابه جایی جنگنده ها و بمب افکن های نیروی هوایی ایالات متحده از پایگاههای هوایی مستقر در منطقه به نقاط غیر قابل پیش بینی و کور با هدف : دور از دسترس بودن جنگنده ها از حملات نیروهای ایران. همزمان خروج ناو هواپیما بر " یو اس اس آیزنهاور" از سواحل بحرین به سمت سواحل سومالی با هدف دور از دسترس بودن و هدایت عملیات .

۱ روز قبل از جنگ : رییس جمهور آمریکا : ما هشدارهایمان را به ایران داده ایم و ما ایران هسته ای را هرگز نخواهیم پذیرفت.

برنامه ریزی حمله به صورت مرحله به مرحله انجام شده است. نیروها منتظر شنیدن فرمان مستقیم حمله توسط رییس جمهور آمریکا. همه چیز خوب به نظر می رسد. غافل از اینکه نیرو ی مخصوص اطلاعات و امنیت سپاه پاسداران ریز حرکات دشمن را از ماهها قبل زیر نظر داشته است.

حمله قرار است ساعت ۶ صبح انجام گردد. نام عملیات (برای آزادی ) پیش بینی شده است . ساعت ۵:۵۵ دقیقه صبح : رییس جمهور امریکا فرمان حمله را به صورت مستقیم اعلام می کند . حمله شروع می شود... ابتدا ۷ فروند بمب افکن و ۳جنگنده اسکورت ازپایگاه هوایی ترکیه به سمت کرمانشاه ، ۶ فروندبمب افکن و ۳جنگنده اسکورت ازپایگاه هوایی عربستان و امارات به سمت نیروگاه اتمی بوشهر، ۵ فروند بمب افکن و ۳جنگنده اسکورت ازپایگاه هوایی پاکستان به سمت نطنز به پرواز در می آیند. همزمان ، تصادفا ۳ فروند اف ۱۴ تامکت نیروی هوایی ج ا ایران حوالی بندر عباس در حال گشت زنی هوایی هستند. اولین بمب افکن ها توسط تامکتها مشاهده می شود . بمب افکن ها از دریای سرزمینی می گذرند. گزارش حمله هوایی از تامکتها به پایگاه هوایی بوشهرمی رسد . خبر رسانی به فرماندهی نیروی هوایی انجام می شود . اعلام وضعیت قرمز به تمام پایگاههای هوایی کشور اعلام می گردد. در گیری تامکتها و بمب افکن ها شروع می شود . در اثر درگیری یک تامکت منهدم می شود. ۲ جنگنده اسکورت بمب افکن ها منهدم می شود . بمب افکن ها تغییر مسیر می دهند. بمب افکن ها به نیروگاه بو شهر می رسند . نیروگاه بمباران می شود . ۸۰ درصد تخریب صورت گرفته است. آتش سنگین پدافند هوایی ایران در همه جا می پیچد. دو بمب افکن دیگر ساقط می شوند. ۱۸۰ موشک امریکایی به سمت تمام پایگاههای هوایی ایران شلیک می شود. ۷۰ درصد پایگاههاتخریب شده است. به علت جابه جایی جنگنده های ایرانی از یک ماه قبل جنگنده ها آسیب ندیده اند. ۱۱۰۰کشته بر جای مانده است.در شرق کشور جنگنده های دشمن تا ۳۰۰ کیلومتری نطنز نفوذ می کنند. دشمن به منطقه تحت پوشش سیستم موشکی هوشمند اس ۳۰۰ وارد شده است. ۱۲ موشک از پدافن ایران شلیک می شود. ۸ جنگنده در اثر آن منهدم می شود.. جنگنده هاعقب نشینی می کنند . میراژهای نیروی هوایی ارتش ایران جنگنده ها را دنبال می کنند. تنگه هرمز با انهدام اولین نفتکش منتسب به عربستان بسته شده و به کنترل نیروی دریایی ایران در می آید. نفت به بشکه ای ۲۰۰ دلار رسیده است.

همزمان غرب کشور: پالایشگاه کرمانشاه بمباران شده است.دود غلیظی همه جا را فرا گرفته است خبر رسیده است که بمباران پایگاه هوایی نوژه( ۷۰درصد تخریب) داشته است . جنگنده های دشمن به سمت تهران تغییر مسیر می دهند. ۲۵ فروند جنگنده رهگیر نیروی هوایی ایران به سمت دشمن به پرواز در آمده اند. درگیری شروع می شود . ۱۱ جنگنده ایرانی منهدم می شود. ۵ جنگنده دشمن نیز ساقط می شوند. دشمن عقب نشینی کرده است.



احمدي نژاد در نطقی تلویزیونی اعلام می کند : تاوان جسارت به ملت ايران فتح اسراييل است. روز بعد حمله رزمندگان فلسطيني و حزب الله به شمال و جنوب مناطق اشغالي . تلاویو محاصره شده است.

شلیک ۴۱ فروند موشک زمین به زمین شهاب ۳ به سمت تلاویو در ساعت ۵:۴۰ دقیقه بعد از ظهر صورت می گیرد.. ۱۱ موشک از ۴۱ موشک شلیک شده شهاب ۳ به تلاویو اصابت می کند. نیروگاه اتمی آریل در یک لحظه با خاک یکسان می شود . ساختمان وزارت دفاع اسراییل تخریب شده است. اسکله خرمشهر ، مقر فرماندهی پایگاه دریاای بندر عباس ، به صورت کامل نابود شده است. ناو هواپیما بر وینست در اقدامی تلافی جویانه با ۳ موشک عاشورا به قعر آب فرو می رود . ۴ موشک امریکایی از ناو جنگی روزولت به سمت تاسیسات سد دز شلیک می شود. سد فرو می ریزد . آب همه جا را گرفته است.۶۰۰ نفر کشته شده اند . مرکز بورس امارات توسط یک فروند شهاب نابود میشود. نیروی هوایی ایران با ۲۱۰ جنگنده بمب افکن به سمت پایگاههای هوایی امریکا در منطقه به پرواز در می آیند. درگیری یک ناو جنگی ایران با رزمناو روزولت صورت می گیرد . ناو جنگی ايران منهدم می شود. ناو روزولت با شلیک يك موشك زیر سطحی به نام حوت از وسط به دو نیم شده و به زیر آب میرود . پايگاههاي هوايي آمريكا در منطقه بر اثر آتش سنگین بمباران جنگنده های ایرانی به مقدار ۹۰ درصد نابود شده است .در حین انجام این عملیات ۳۹ فروند از ۲۱۰ جنگنده ايران منهدم می شوند . جنگنده های ایران به آشیانه بر گشته اند..

فرماندهی ارتش جمهوری اسلامی ایران اسراییل را به شليك ۸۰۰ فروند موشك زمین به زمین تهدید می کند. خروج سه ميليون يهودي از اسراييل آغاز شده است. حزب الله به جنوب تلاويو حمله میکند. رزمندگان به داخل شهر رسیده اند. گشت زني پي در پي جنگنده هاي ايران در حوالی سواحل خلیج فارس همچنان ادامه دارد. عمليات انتحاري ۳ خلبان ايران، انهدام ۲ ناو جنگي آمريكا را در پی داشته است. سخنگوی وزارت خارجه ایران ، ميانجي گري ژاپن توسط ايرانرا نمی پذیرد . اتحاديه اروپا اعلام بی طرفی کرده است .

روز ششم : با یک عملیات واکنش سریع توسط توپخانه سپاه پاسداران مقر فرماندهي نيروهاي ائتلاف در عراق توسط ۵ فروند موشك کوتاه برد زمین پایه به تلی از خاک تبدیل می شود.

ناارامي های مخالفان در امريكا شروع شده است. مقامات آمریکایی دچار بهت و حیرت شده اند. وزیر دفاع آمریکا اعلام می کند : هرگز به عواقب اینچنینی جنگ فکر نمی کردیم. ما شکست خورده ایم. کارشناسان سیاسی امریکا اعلام می کنند : ایرانی ها نظام قدرتمند امپریالیسم امریکا را از هم پاشیدند.

احمدي نژاد یک روز بعد اعلام می کند : يك هفته به نيروهاي مستقر در منطقه فرصت مي دهيم تمامي نيروها و تجهيزات خود را از منطقه خارج كنند. در غير اينصورت با شليك ۴۰۰ موشك آنها را از منطقه بدرقه خواهيم كرد.

۴ روز بعد : نيروهاي ائتلاف به طور کامل از منطقه به سمت كشورهاي مطبوع خود منتقل می شوند.

آتش بس از طرف ايران و امريكا پذیرفته می شود .

تلاويو سقوط کرد .

احمدي نژاد اعلام می کند : به انتقال آوارگان يهودي براي بازگشت به كشورهايشان كمك مي كنيم.

۲ سال بعد : ایالات متحده بر اثر فشار سیاسی و ناآرامی ها سقوط و بعد از یک کش و قوس سیاسی شدید به ۱۵ كشور مجزا تقسیم می شود.

سازمان ملل از ايران براي حضور دائم در شوراي امنيت سازمان ملل برای تامین امنیت منطقه خاور میانه دعوت کرده است.

بازسازي مناطق آسيب ديده شروع شده است .

وضعيت ايران آرام گزارش مي شود...

 

خاطرات طارق خراسانی

 

خاطرات طارق خراسانی

نمی دانم میلاد رسول گرامی اسلام که جانم فدایش باد در چه روزی از فروردین ۱۳۳۲ بوده است (فکر کنم در آن سال ۱۳فروردین بوده) به گفته ی مرحوم مادرم من در شب میلاد آن حضرت به دنیا آمده ام و به همین خاطر نام "رسول" را برایم برگزیده اند، طارق تخلصِ شعری من است . چون در شهر نبشابور واقع در استان خراسان متولد شده ام خراسانی را هم به طارق افزوده ام.

اما امان از دوستان بَد ، دوستانِ پدرم او را متقاعد می کنند که تاریخ تولد مرا ۲۹ اسفند ۱۳۳۱به اداره ی ثبت و احوالِ نیشابور اعلام کند تا مبلغ ده تومان حق اولاد آن ماه به وی تعلق گیرد البته در آن روزگار پدرم هنوز به وادی عرفان پا ننهاده بود ، متاسفانه اغلبِ دوستانش افرادی خوشگذران و بی درد بودند و با مشاوره ی غلط شان کاری کردند که مرحوم پدرم هویت مرا در شناسنامه مخدوش کند، اکنون برایم مهم نیست در شتاسنامه چه تاریخی را برای تولد من ذکر کرده اند مهم آن است که در شبِ خجسته ای به دنیا آمده ام .

تا شش سالگی در نیشابور بسر بردم و خاطراتی هنوز از آن دوران که به همراه برادران بزرگترم در حوزه های آبی ازجمله چشمه ساران اطراف آن شهر تابستان ها به آب تنی می رفتیم را به یاد دارم ، بعد از شش سالگی پدرم که کارمند وزارت راه و پزشکیار بود به مشهد منتقل شد، در بدو ورود به مشهد در منطقه ای در کوی دکترا اسکان گزیدیم و دیری نپایید منزل ما به چهار راه خسروی انتقال یافت ، در آن زمان شهر مشهد بسیار کوچک و محدود بود و تازه بعضی از خیابان های شهر آسفالت شده بودند و خیابان خسروی سابق به خیابان خاکی معروف بود چون خیابان پر از خاک بود و از چهار راه خسروی به طرف گبند سبز هم خیابانش خاکی بود .

من و چندتن از بچه های محله تفریح مان در همین خیابان های خاکی بود و وقتی با لباس پر از خاک به خانه می آمدم مورد شماتت شدید مادرم قرار می گرفتم.

هفت سالم بود که نامم را در دبستانِ خیام نوشتند، سال های اول و دوم خوب بود و معلمان مرا تنبیه نمی کردند و هنگام درس روخوانی و دیکته من از شادی بال در می آوردم اما از سالِ سوم دبستان تکالبف خیلی زیاد شد و تنبیهات هم به موازات آن رشد کرد ، یادم نمی رود که تکالیف ایام نوروز مرا خواهرم وحیده نوشته بود آن هم با اصرار زیاد و گریه های پی درپی من، روزی که معلم تکالیف مرا خط می زد ناگهان برافروخته شد و گفت: این مشق ها را چه کسی برای تو نوشته است؟ دهانم از ترس تلخ شد، آب دهانم را نمی توانستم پایین ببرم ، وحشت وجودم را گرفته بود وقتی معلم آن حال مرا دید گوشم را گرفت و با خود به دفتر بُرد او ماجرا را برای رییس دبستان شرح داد ، رییس با خنده و روی خوش از من سئوال کرد: « خب بگو پسرم این مشق ها را چه کسی برای تو نوشته ؟» من در جواب گفتم:« آقا من با خودنویس خواهرم اینا رو نوشتم» رییس کشوی میزش را کشید بیرون و یک خودنویس از آن در آورد و گفت: «این خودنویس بیا یک خط برای من بنویس» گقتم آقا من باید با خودنویس خواهرم بنویسم!! این ماجرا برای خودم هم یک داستان عجیبی شده آن موقع با خودم فکر می کردم اگر آن خودنویس باشد خطم عینِ خط خواهرم خواهد شد، در این جابود که رییس خیلی عصبانی شد و دوباره کشوی میزش را بیرون کشید و گفت:« این خودنویس نقره بگیر و بنویس» و دوباره دستش را در کشو بُرد و خودنویس دیگری در آورد و گفت:« این هم خودنویس طلا» حالا می فهمم که رییس دبستان درباره ی من چه فکری کرده بود او اینگونه می انگاشت که خودنویس خواهرم خودنویسی ارزشمند بوده است و من می خواسته ام آن را به رُخِ ایشان بکشم .

او مرتب اصرار داشت که با آن خود نویس ها بنویسم و من هم پایم را در یک کفش کرده بودم و می گفتم که باید خودنویس خواهرم باشد تا بنویسم ، وی که دیگه از دستِ من کلافه شده بود گفت:« برو بیرون دفتر بایست و یک پایت را از زمین بلند کن تا زنگ را بزنند و بعد فردا با پدرت بیا مدرسه والا دیگه به مدرسه راهت نمی دهم.»

من از دفتر رییس بیرون آمدم و یک پایم را بُردم بالا که ناگهان با خنده ی برخی از شاگردان مدرسه که ورزش داشتند مواجه شدم و به آنان گفتم: «چرا به من می خندید؟» یکی گفت:« آخه مثلِ لَک لَک شدی» منهم امان ندادم و دنبالش دویدم و یک مشت به او زدم ، او هم به دروغ خودش را به زمین انداخت و شروع کرد به جیغ و داد کردن، من که می دانستم الان است رییس از اطاقش بیرون بیاید زود برگشتم کنار دیوار و یک پایم را بُردم بالا، همانطوری که فکر می کردم شد و رییس بیرون آمد و آن دانش آموزِ غلتان در زمین را دید و پرسید این چرا زمین افتاده یکی از دانش آموزان مرا با دست نشان داد و گفت:«آقا این زَدِش» رییس رو به من کرد و گفت :«چرا اینو زدی ؟»گفتم:«آقا به من گفت مثلِ َلک لَکی »رییس مستخدم مدرسه را خواست و گفت:« اینو ببر فلکش کن» من هم نمیدانستم فلک یعنی چه، مستخدم که آدم خشنی بود دست مرا گرفت و بُرد در انبار ذغال سنگ، در آنجا دو قطعه چوب کلُفت بصورت افقی و به موازاتِ هم در ارتفاع یک و نبم متری برپا بود و مرا از پا در آنجا آویزان کرد و ترکه ای آورد و به کفِ پایم میزد اولش که چندان دردم نمی گرفت و صدام در نمی آمد ، مستخدم که از سکوتِ من ناراحت و برافروخته شده بود گفت پسر مگر تو کرگدنی؟ آخ که این حرفش داغونم کرد و با هر ضربه ی بعدی شروع کردم به جیغ زدن و گریه کردن و مستخدم که دیگه خیالش راحت شده بود مرا ادب کرده گفت:« حالا آدم میشی و دیگه شَر بازی از خودت در نخواهی آورد!» ادامه دارد

لطفاْ این پست را از نظر صائب خود محروم نسازید

در شبِ یلدا، متنِ زیر را با دوستان به صحبت نشستیم

فروشگاه ارائه کننده محصولات بهداشتی،جنسی و زناشوئی

در شبِ یلدا، متنِ زیر را با دوستان به صحبت نشستیم:

دیروز و فردا، باهم دست به یکی کردند، دیروز با خاطراتش مرا فریب داد و فردا به وعده هایش مرا به خواب بُرد، تا چشم گشودم امروزم گذشته بود.

قرار بر این شد که متن فوق در دو بیت سروه شود، امیر دادوویی شاعر رباعی سرای نو پرداز چنین سرود:

یـا فکــر مـــرا گــرفت دیــروز گـــرو

یـا در هیجــانِ صبــحِ فـــردایـی نو

در غصــه ی دیــروز و غـــمِ فردایم

امــروزِ مـــرا بـه بـاد دادند ایــن دو

و ناصرِ عاشقی شاعرِ تازه به میدان آمده چنین خواند:

فردا و گذشته های مـان دست به دست

می بــردنمان بـه جــاده هـــای بُن بَست

ما هـم که به اوج ســادگی دســت زدیم

غافل تر از آن همی کـه امــروزی هست

و طارق چنین گفت:

"دیــروز" که همدست به "فردا" شده بود

از وسوسه اش دلـم چـه شـیدا شده بود

بر وعــده ی "فــردا" کـه دلــم خوابش یرد

بیــدار شـد او کـه "روزش" از پـا شده بود

۱دیماه ۱۳۹۱طارق خراسانی     

لطفاْ این پست را از نظر صائب خود محروم نسازید