عشق آزادی قسمت اول و دوم
عشق و آزادی - قسمت یک
قال علی (ع): رأس استبصار الفکرة
علی(ع) می فرماید: اساس بصیرت اندیشیدن است
دو ماه تمام روی وب سایت surood.rozblog com کار کردم و عاقبت به یک جایی آن را رساندم و آن وب درباره مسایل عرفانی و شعر و ادب بوده و هست ولی در این وب به موضوع عشق و آزادی خواهیم پرداخت و میدانم کار بسیار سخت و بصیرت و شجاعت می خواهد اما من در حد فهم خودم مدار آزادی را جسته ام و سعی می کنم بر آن مدار حرکت کنم و برای شما عزیزان هم آن مدار را تعریف خواهم کرد، اگر دایره ای رافرض بفرمایید نقطه ی مرکزی ولایت است حال شما نوک پرگار را اگر دقیقا بر آن نقطه استوار سازید می توانید شعاع کار خود را افزایش دهید و دیگر این شعاع حد و حصری نخواهد داشت ، بالاترین نیروهای مملکتی ما بعد از مقام ولایت روسای سه قوه و کارمندان عالی رتبه ی دولت هستند اگر واقعاً و به عدالت نقصی در هریک از اعضای قوه قضاییه و مقننه و اجراییه ملاحظه فرمودید باید بگویید و اگر نگویید مسئول هستید و روزی قطعا در مقابل خدا مورد سئوال قرار خواهید گرفت ، ما آزاد هستیم حرف حساب بزنیم ولی با ادب اسلامی نه با توهین که توهین در قوانین اسلامی ما مجازات دارد حال می خواهد فرد توهین شده رییس جمهور باشد یا یک رفتگر هردو به میزان مساوی حق دفاع از حیثیت خود را دارند و حال چرا عرض کردم باید ولایت گرا باشیم؟ اگر واقعاً مسلمانیم و دروغ و ریایی در کار نیست "ولی" جانشین پیامبر اکرم است و از طرفی بزرگی از جامعه ی معنوی دینی ست که اندیشیدن به همین موارد ما را ملزم می کند که شدیداً به مقام ولایت احترام بگذاریم و من درسال 1354 که هنوز انقلاب اسلامی پدیدار نگردیده بود در نشست های شیانه دانشجویی به دوستانم عرض می کردم که اگر شاه برود و حکومت شاهنشاهی سقوط کند و کشور را سیستم ریاست جمهوری اداره کند به لحاظ اقتصادی و رشد علمی با شکست های فاحشی روبرو خواهیم شد و البته در آن زمان هم از ولایت فقیه به اندازه سرِ سوزنی خبر نداشتیم و دانش ما در این خصوص زیر صفر بود و چون دوستان علت را از من پرسیدند گفتم فساد اقتصادی و تمایل به انجام آن در کشور ما سابقه دیرینه دارد و "شاردن" در سفر نامه خود به ایران به صورت دقیق از این بیماری مزمن در بین مردم ما پرده برداشته است و در آن جلسه هیچ کس فکرش قد نداد که یک راه حل مناسبی برای این معضل بزرگ پس از سقوط نظام شاهنشاهی ارایه دهد تا انقلاب شد و حضرتِ امام(ره) آن حکیم عالیقدر اسلامی آمدند و دیدیم که ولایت فقیه را قبلا مطرح و دستورات و راهکارهای زیبای اسلامی برای آن در نظر گرفته بودند و کاملا به دغدغه ی خاطر امثالِ بنده توجه داشته بودند و بهتر از جناب شاردن فرهنگ ملت ایران را می دانسته اند، ولایت فقیه حکم همان سلطان را دارد ولی سلطان اسلامی که بنده ی هیچکس جز خدا نخواهد بود و ایشان این مهم را در کشور نهادینه فرمودند و دشمن هم مطلب را از همان اول ماجرای ولایت خوب گرفت او می داند که با ترفند های خاص خود رییس جمهور را در مقطعی از زمان می تواند بخرد ولی استکبار محال است که بتواند ولی واقعی مسلمین را که جز از خدا از احدی فرمان نمی برد را خریداری کند و به همین دلیل تمام هم و غم خود را برای نابودی ولایت مصروف داشت و نمونه های فراوانی را در این خصوص دیده و تجربه کرده ایم که اوج آن فتنه ی بزرگ و حساب شده ی سال 1388 بود که سازمان سیا و موساد با تمام توان آن را سازمان دهی و مدیریت کرده بودند و از آن جایی که خداوند سبحان حافظ انقلاب اسلامی ست و بارها بنده عرض کرده و می کنم این انقلاب قائم به شخص نیست و قائم به ذات اقدس الهی ست و به قول زنده یاد مجاهد نستوه ، خداوندِ عشق و آزادی حضرت آیت الله طالقانی(ره) هرکس در مقابل انقلاب اسلامی(ولایت فقیه) بایستد نابود خواهد شد و بر این گفته کوچکترین شک و تردیدی نباید داشت و به جد می گویم ولایت فقیه از اول انقلاب تا به امروز بیشتر از سوی خود قشر روحانیت تهدید شده است تا کسانی دیگر، و علت آن است که در جمع روحانیون و به عبارتی طلبه ها کسانی هم بودند که به کوزه ی آبی که شهید آقا مصطفی خمینی آب می خورد لب نمی زدند و آن را نجس می پنداشتند و آن هم بدین دلیل که حضرت امام عاشقان به حقیقت وجود کاملا پی برده بودند و از این اقشار ناآگاه در جامعه ی دینی فراوان است و از طرفی در عصر ظهور اسلام گروهی به پیامبر اکرم بُخل می ورزیدند و حال به ولی حاضر کسی بُخل نورزد؟ مگر می شود به والله من با چشمان خودم دیدم پدر و مادری به زندگی فرزند خودشان حسادت ورزیدند و جنایت ها کردند حال افراد به ولی حسادت نورزند؟! امکان ندارد و این حسادت جزو بیماری های خطرناکی ست که در کشور جا خوش کرده و افراد ضعیف النفس و کم دانشی آمدند و مراکز فرهنگی ما را با پُررویی تمام در چنگ گرفتند و هرگز نتوانستند یک گام مثبت برای ارتقاء اخلاق جامعه بردارند و البته من نادان نیستم و به قول آقای قرائتی عزیز کم عقل و یا بی عقل نیستم و اگر هم باشم خدایی دارم که دانای دانایان است و این بنده از او کمک و یاری می گیرد، بله ما درگیر دشمنان خارجی و داخلی بودیم و مجبور شدیم که از افرادی برای پست های حساس فرهنگی استفاده کنیم تا ضربه ای به نظام وارد نشود ولی آنان با ندانم کاری های خود اخلاق را در جامعه به حضیض ذلت کشاندند، اصلا یکی از اهداف انقلاب اسلامی رشد اخلاق اسلامی در کشور بود الان می بینیم که چقدر دختران جوان تن فروش داریم، چقدر زنان شوهر دارِ چند شو داریم ، الان می بینیم که وقتی یک خانم در خیابان منتظر تاکسی ایستاده چند تا ماشین برایش چراغ داده و بوق می زنند و یا در ادارات فساد های اقتصادی چه بیدادی می کند، ریا و ریاکاری غوغای خودش را دارد و بازارش به اندازه کافی گرم است من به هیچ وجه مرکز قدرت معنوی را مقصر نمی دانم علت در دو جا بوده است یکی قوه قضاییه و دیگری برخی از دزد ها و بد اخلاقانی که خود را در جامعه ی شریف روحانیت جا زده بودند و به قول حضرت ایت الله بروجردی(ره) دزدی در لباس طلبه !! و از همه مهمتر ضربات مرگبار دشمن بود که نگذاشت حواس بزرگان دین به مسایل خاص اخلاقی جامعه معطوف گردد، خدا خیر دهاد و سلامتی به برادر عزیزمان آقای قرائتی که یک تنه کار یک سپاه را در کشور انجام داد(اگر ایشان نبودند واقعاً چه می شد؟) و اگر خواسته باشم از ایشان بگویم باید سی و چهار سال زندگی و کار های فوق عالی ایشان را دقیق بنویسم که واقعاً قادر به انجام آن نیستم و یک هبئت قوی و کار آمد برای این مهم لازم خواهیم داشت .
فوه قضاییه ی ماهم همان سیستم زمان شاه بود و هست ولی احکام اسلامی جایگزین احکام گذشته شده و من یقین دارم با حضور جناب آقای لاریجانی فوه قضاییه ی ما تغییرات شگرفی را در خود خواهد دید بگیر و ببند قضات و نیروهای دفتری مشکل را حل نمی کند من معتقدم باید حقوق قضات بسیار عالی باشد مگر ما چقدر قاضی داریم قوه ی قضاییه که مانند وزارت آموزش و پرورش نیست که بگوییم یک میلیون و یا بیشتر کارمند دارد زمان حضرت آیت الله شاهرودی در مقابل دادگاه شهید بهشتی گروهی از قوه قضاییه آمده بودند و با مردم صحبت می کردند و فیلم هایی تهیه می شد بنده همان زمان گفتم که قضات باید در رفاه کامل باشند من در خصوص قوه ی قضاییه ایران می توانم چندین کتاب بنویسم هم از زیبایی ها و هم از زشتی هایش، بعنوان مثال اگر ما دادگاه انقلاب و آن قضات مومن و قاطع و فرهیخته اش را نداشتیم الان سال ها بود که از انقلاب اسلامی هیچ خبر و آثاری نبود(البته در آنجا هم گاهاْ اشتباهاتی نیز صورت گرفته است) و در دادگاه الهیه بنده قاضی مومنی را دیدم که شلوارش را رفو کرده بود و در هر صورت آن رفو کاملا به چشم می آمد و پرونده های میلیاردی داشت و محال بود که حتی از محقِ پرونده مبلغی بعنوان پاداش دریافت کند در مشهد معینی بزرگوار را دیدم که از قضات ولایتی واقعی بود و پدرش هم اگر در مقابل او بعنوان متهم قرار می گرفت چشم هایش را می بست و به عدالت می پرداخت من همین جا، جادارد به ریاست محترم قوه قضاییه عرض کنم این قاضی قاطع و مسلمان بسیار با سواد و با سوابق مافوق درخشان را خدا آفریده برای دادسرای مفاسد اقتصادی ای کاش بتوان از وجود وی در تهران سود برد.
عشق و آزادی - قسمت دوم
قال علی (ع): رأس استبصار الفکرة
علی(ع) می فرماید: اساس بصیرت اندیشیدن است
در قسمت اول عرض شد که آزادی در حکومت اسلامی باید بر محور ولایت باشد قطعاً افرادی آگاه و ناآگاه ، دوست و دشمن با این حرف من شاید مخالف باشند و بگویند آزادی باید بر مبنای دستورات الهی در قرآن کریم باشد حرف این افراد قطعاً صحیح و بی عیب است ولی داستان مثل آن می ماند که لقمه نانی را هفتاد بار دور سرمان بچرخانیم و سپس بگذاریم در دهان، اصلاً فلسفه ی وجودی "ولی فقیه جامع الشرایط" در حکومت اسلامی چیست؟ "شخص ولی" دین و احکام الهی را بهتر از همه می داند؟ پس برای آفرینش آزادی باید ولی محترم مسلمین اولین فردی باشد که رساله ای در خصوص آزادی در جامعه ی اسلامی را تدوین کند (تا مردم چه خودی ها و چه امتِ دیگر ادیان و حتی لائیک ها آن را بخوانند و ببینند اسلام عالی ترین مکتب الهی - جهانی ست که می تواند عشق و آزادی را به تمام ابنای بشر هدیه کند) سپس بخاطر آنکه همه در تایید آن رساله شریک باشند به نظر خواهی گذاشته شود.
دیروز پس از برنامه گلبانگ رادیو ایران دوستان ما در رادیو مبحثی را به نام آزادی داشتند و بسیار کار قشنگی بود خدا کند این بحث مستمر و ادامه دار باشد ولی مطالب بسیار خام و گاها از مبحث آزادی خارج بود، اشکالی نمی گیرم چون مبحث آزادی و تلاش برای آفریدن آن کار بسیار سختی ست و باید از گفتار های محکم و صحیح آن هم بی غرض و مرض استفاده شود، سال هاست ما در گفتار مولای متقیان سی مرغ آزادی را به زیبایی نگریسته ایم ولی هیچ کدام ما حاضر به پرواز این سی مرغِ زیبا بر آسمان دلِ خود نیستیم به توضیح بهتر اگر در قرآن کریم نعوذبالله خداوند می فرمود زنا و می گساری و دزدی و آدم کشی حداقل مباح است الان تمام مردم کره ی خاکی مسلمان شده بودند، یکی از عوامل عناد با اسلام همین مسایل است که گروهی دزد و رذل و خود خواه ، خوشگذران و تابع و اسیر نفس خویش دوست دارند دست به هر کاری بزنند و کسی هم به آنان نگوید بالای چشمتان ابرو، بنده به جرأت می گویم اگر ده نفر در این سیاره ی بلا زده بر ضدِ زندان و دار و خشونت با انسان و حیوان باشد قطعاً یک نفر از آنان حقیر می باشد ولی بنده می گویم با افرادی که فساد جنسی خطرناک دارند و خصوصاً کودک آزاری می کنند و گروهی که فیلم های ماهواره ای را می بینند و بعد مثل آب خوردن به سرقت و آدم کشی دست می زنند باید به شدت برخورد شود، گرچه بنده علت و ریشه ی این مشکلات اخلاقی در جامعه را در این سه چیز می بینم، الف - فساد اقتصادی و تقسیم ناعادلانه کار و ثروت بین مردم ب - کم کاری و یا بَد کاری معلمان اخلاق ج - روش ها و بر خورد های غلط دستگاه قضا که در این باره باید بیشتر توضیح دهم ، دستگیری متهم و به زندان کشاندن مجرمین دردی را دوا نمی کند اگر جرم سنگین و در حد اجرای حکم اعدام است باید مجرم اعدام شود و اگر در حد زندانی کردن به امید ندامت و استغفار فرد از کار های زشت خود است زندان اصلا جای مناسبی برای این کار نیست چون در آنجا مجرم و تبه کار معلم رفتارهای ناصواب برای آن کسانی می شود که گاهاً به جرم چک بی محل به زندان آمده اند و او همه را به فساد می کشاند لذا تنها کار خوب و پسندیده این است 1- اردوهای کار و تلاش حفاظت شده تاسیس و این افراد به آن شهرک ها منتقل شوند تا هم آموزش فنی حرفه ای ببینند و هم کار کنند و بدن آنان کار آزموده شود و پس از آزادی از زندان با روان شناس خوددر زندان ارتباط مداوم داشته باشد و برای امنیت جامعه به پای وی رد یاب الکترونیکی نصب شود تا از محدوده ی تعیین شده تجاوز نکند و به توضیح پایانی کاملا زیر نظر باشد.
 
 

 
  
  

 m =
m = 
 = « انالله و انا الیه راجعون»
 = « انالله و انا الیه راجعون» 



 
 
 your comment.
  your comment.



 
 



 آسایش دو گیتی تفسیر این دو حرف است
	   آسایش دو گیتی تفسیر این دو حرف است